۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

نژاد و تئوری نژادی

فریدریش نیچه (1844 ـ 1900)
فیلسوف، شاعر و فیلولوگ کلاسیک آلمانی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم
از بانیان تئوری های راسیستی
گونتر هیدن
برگردان شین میم شین

1
نژاد

• نژاد یک مقوله بیولوژیکی و آنتروپولوژیکی است.

• در عالم جانوران هر نوعی به زیرنوع ها و بالاخره به نژادهای جغرافیائی تقسیم بندی می شود و در سیر انطباق خود با شرایط محیط زیست توسعه و تکامل می یابد.
• نژادهای حیوانی تابع قوانین طبیعی اند، آنها فرم وجودی نوع معینی را تشکیل می دهند و تحت تأثیر شرایط معینی (طبیعی و یا مصنوع انسان) می توانند به انواع جدیدی بدل شوند.

• نژاد انسانی بمثابه یک مقوله بیولوژیکی تابع قوانین اجتماعی است.
• نژادهای انسانی از گروه هائی از انسان ها تشکیل می یابند که دارای منشاء و شاخص های فیزیکی بغرنج خودویژه مشترک اند.
• با توسعه تولید، شاخص های نژادی توانائی انطباق خود با طبیعت را از دست می دهند و رابطه انسان با طبیعت رابطه ای باواسطه می گردد.
• به همان اندازه که انسان ببرکت توسعه تولید، خود را از پیوند بیواسطه با طبیعت آزاد می سازد، به همان اندازه هم نژادهای طبیعی در همدیگر ذوب می شوند و خود را به طبقات اجتماعی مبدل می سازند.
• نژاد در جامعه بشری یک مفهوم تاریخی است که در تحلیل نهائی بوسیله شیوه تولید مادی تعیین می شود.
• مراجعه کنید به تئوری نژادی.

2
تئوری نژادی

تئوری نژادی عبارت است از تلاش غیرعلمی مبتنی بر سوء استفاده از بیولوژیسم برای توجیه ایدئولوژیکی پراتیک بربرمنشانه طبقات بهره کش ارتجاعی در اعمال ستم، چپاول و قلع و قمع اقشار معینی از مردم، تجمعات سیاسی و چه بسا تمامی خلق یک کشور.
• از این رو دقیقتر خواهد بود اگر تئوری نژادی ـ بمثابه ایدئولوژی راسیسم ـ ایدئولوژی نژادی قلمداد شود.

• ما باید میان نژاد شناسی ـ بمثابه بخشی از آنتروپولوژی علمی ـ و تئوری نژادی تفاوت قطعی قائل شویم.

1
فرم های مختلف راسیسم

• راسیسم در فرم های تاریخی مختلف، خود نمائی کرده است.
• راسیسم در فرم مدرن خود، بخشی از سیاست و ایدئولوژی بویژه آنتی کمونیسم بورژوازی انحصاری ارتجاعی کلیه دول امپریالیستی را تشکیل می دهد، صرفنظر از اینکه آن در کدام یک از فرم های زیرین عمدتا بروز کرده باشد:
• آنتی سمیتیسم نژادی (بخصوص در آلمان فاشیستی)
• آپارتهاید نژادی (در آفریقای جنوبی و زیمبابوه)
• سیاه پوست ستیزی نژادی (در ایالات متحده آمریکا و انگلستان).

2
فرم های توجیه ایدئولوژیکی راسیسم

• فرم های توجیه ایدئولوژیکی راسیسم نیز گوناگونند.
• راسیسم علاوه بر فرم های تاریخی سابق، پایگاه ایدئولوژیکی و اجتماعی واقعی خود را و ترویج بین المللی اش را در اواخر قرن نوزدهم میلادی کسب کرده است:
• علت آن عبارت بود از گذار سرمایه داری به مرحله امپریالیستی اش.

• بواسطه راسیسم، گرایش عملی ـ سیاسی و ایدئولوژیکی بورژوازی ارتجاعی و نمایندگان آن تعیین می شود:
• با تحریف معارف معینی از حوزه علوم طبیعی و حقایق امور تاریخی ـ اجتماعی معین، راهی برای توجیه استثمار و ستم داخلی و خارجی و امکان غلبه بر تضادهای در حال رشد یافته می شود.

• ایدئولوژی نژادی در حال حاضر در نظرات فلسفی، اخلاقی، اجتماعی ـ سیاسی و غیره ایدئولوژی بورژوائی در وهله اول تحت تأثیر اویژنیک (علم بررسی بیماری های ارثی) اشاعه می یابد.
• ایدئولوژی نژادی استدلالات بیولوژیکی را در حیات اجتماعی مورد استفاده قرار می دهد، طبقات استثمارگر را به درجه قشر رهبران «طبیعی» ارتقا می دهد و برای توجیه حاکمیت آنان بر «فقرای پست» مورد سوء استفاده قرار می دهد.

• در رابطه ای تنگاتنگ با سوسیال ـ داروینیسم و همراه با تجاوزطلبی روزافزون امپریالیسم در داخل و خارج تجلیل از «نژاد سرور» استثمارگر ـ بطرزبیمارگونه ای ـ اشاعه می یابد و کار به تجلیل از تربیت نژاد جنگنده و جنگ طلب (نیچه، سورل) می رسد و توجیهی برای جنگ های امپریالیستی، قتل عام های استعماری و قساوت های فاشیستی علیه طبقه کارگر و اقشار اجتماعی دیگر یافته می شود. (چمبرلین، روزنبرگ، گریم، فوگت)

• راسیسم بهانه و توجیه ایدئولوژیکی برای کشتار خلق ها توسط امپریالیسم را فراهم آورده است.
• راسیسم بخشی از ایدئولوژی تجاوزگرانه و سیاست جنگ طلبانه امپریالیستی بوده است.
• شاخص اصلی سیاسی ـ ایدئولوژیکی راسیسم عبارت است از پیوند تنگاتنگ آن با آنتی کمونیسم از آغاز عصر مدرن (نخست بویژه در آلمان فاشیستی) و استحاله آن به ابزار خونین ترور داخلی (علیه یهودی ها در آلمان، علیه سیاهان در ایالات متحده آمریکا، آفریقای جنوبی و زیمبابوه).

• فرم نازیستی ایدئولوژی نژادی فاشیسم هیتلری (یهود آزاری نژادی، آنتی بلشویسم و اسطوره خون و زمین) که میان خلق ها رسوا شده بود، نتوانست پس از سال 1945 میلادی در کشورهای امپریالیستی حفظ و یا به قدرت برسد، اما توانست بویژه در آلمان فدرال بمثابه یهود آزاری و آنتی کمونیسم همراه با سیاست انتقام جوئی بورژوازی بزرگ حاکم توسعه و رواج یابد.

• راسیسم ـ بلحاظ علمی ـ نظریه ای کاملا بی پایه و باطل است.
• تعلق کلیه انسان های امروزی به نوع واحد اثبات شده است، اگرچه هنوز نحوه و زمان انشعاب گروه های مختلف انسانی احتیاج به تحقیق و توضیح دارد.
• علاوه بر این، طبقه بندی گروه های انسانی به نژادها (گروه های اصلی و فرعی) تنها بمثابه وسیله کمکی برای تشکیل یک سیستم بیولوژیکی (زوئولوژیکی) جهت مطالعه تفاوت های (مورفولوژیکی و فونکسیونی) طبیعی و تکامل کلیه گروه های انسانی عمدتا به شاخص های بیولوژیکی مربوط می شوند.
• چسباندن نژاد به ارزش، یعنی تعیین ارزش انسان ها بر مبنای تعلقات نژادی، همانقدر سوبژکتیویستی، ضد علمی، باطل، بی پایه و ضد انسانی است که ادعای نژاد خالص و پستی ناشی از اختلاط نژادهای انسانی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر