۱۴۰۴ شهریور ۱۸, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۳۰۰)

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۲ ـ ۹۳ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

حافظ

همـه کـس طالب یارند، چه هشیار و چه مست

همه جا خانه عشق است، چه مسجد چه کنشت.

معنی تحت اللفظی:

بشریت همه از دم عشق طلب اند

و

همه جا عشق خانه است.

فرق هم نمی کند مسجد باشد و یا کنشت.

 

این بیت غزل حافظ

می توانست از اهل عرفان باشد.

ابیاتی با همین محتوا از مولانا و دیگری عرفا نیز وجود دارند.

 

اما منظور از عشق چیست

که

 همه ابنای بشر طالبش هستند و

همه جای جهان خانه عشق است؟

 

اگر همه طالب عشق باشند، دلیل اینهمه جنگ و خونریزی در طول تاریخ چیست؟

 

اگر مسجد و کلیسا و کنشت

خانه عشق اند،

پس دلیل اینهمه جنگ مذهبی چیست؟

 

عشق

در قاموس سعدی و حافظ،

یعنی خود ستیزی و مازوخیسم افراطی و جنون آمیز.

عشق

یعنی پذیرش داوطلبانه مرگ

و

مرگ یعنی نیل به ابدیت خیالی.

عشق

 یعنی خودکشی.

 

سعدی عوامفریبی کارکشته و حرفه ای است:

او برای ابدی شدن، خودکشی را توصیه می کند.

 

آخوندی شوریده، در اواخر قرن بیستم، دیالک تیک بقا و فنای سعدی و حافظ را در جزوه ای تحت عنوان «رد تئوری بقاء» باهمان محتوا وارونه کرد و خیل عظیمی از جوانان کشور را به خودکشی و گمراهی سوق داد و نیروی انسانی عظیمی را تلف کرد.

 

چرا و به چه دلیل هلاکت باید باعث بقا شود؟

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر