شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۲ ـ ۹۳ )
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
حافظ
همـه کـس طالب یارند، چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است، چه مسجد چه کنشت.
معنی تحت اللفظی:
بشریت همه از دم عشق طلب اند
و
همه جا عشق خانه است.
فرق هم نمی کند مسجد باشد و یا کنشت.
این بیت غزل حافظ
می توانست از اهل عرفان باشد.
ابیاتی با همین محتوا از مولانا و دیگری عرفا نیز وجود دارند.
اما منظور از عشق چیست
که
همه ابنای بشر طالبش هستند و
همه جای جهان خانه عشق است؟
اگر همه طالب عشق باشند، دلیل اینهمه جنگ و خونریزی در طول تاریخ چیست؟
اگر مسجد و کلیسا و کنشت
خانه عشق اند،
پس دلیل اینهمه جنگ مذهبی چیست؟
عشق
در قاموس سعدی و حافظ،
یعنی خود ستیزی و مازوخیسم افراطی و جنون آمیز.
عشق
یعنی پذیرش داوطلبانه مرگ
و
مرگ یعنی نیل به ابدیت خیالی.
عشق
یعنی خودکشی.
سعدی عوامفریبی کارکشته و حرفه ای است:
او برای ابدی شدن، خودکشی را توصیه می کند.
آخوندی شوریده، در اواخر قرن بیستم، دیالک تیک بقا و فنای سعدی و حافظ را در جزوه ای تحت عنوان «رد تئوری بقاء» باهمان محتوا وارونه کرد و خیل عظیمی از جوانان کشور را به خودکشی و گمراهی سوق داد و نیروی انسانی عظیمی را تلف کرد.
چرا و به چه دلیل هلاکت باید باعث بقا شود؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر