۱۴۰۴ مرداد ۱۹, یکشنبه

درنگی در فرازی از «ایده ئولوژی آلمانی» اثر مشترک مارکس و انگلس در جوانی (۸)

 

ایدئولوژی آلمانی

درنگی 

از

شین میم شین

سؤال این بود که منظور مارکس و انگلس جوان از مفهوم «کنترل افکار» چیست؟

ﻣﺤﺼﻮﻻت اذهانﺷﺎن، از ﮐﻨﺘﺮلﺷﺎن ﺧﺎرج ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.

مارکس و انگلس جوان 

در این جمله،

دیالک تیک مولد و مولود (خالق و مخلوق، مادر و پدر و فرزند)

را

به صورت دوئالیسم بشر و فکر بسط و تعمیم می دهند.

بعد ادعا می کنند که مولد (خالق، مادر و پدر) عاجز از کنترل مخلوق و یا فرزندند.

یعنی

انتظار دارند که افکار تحت کنترل افراد باشند.

به همان سان که کودکان ناقص العقل باید تحت کنترل مادر و پدر و مدیر و معلم و مربی و غیره باشند.

ایراد مهم این ادعا، خصوصی و شخصی تصور کردن افکار است.

 مارکس و انگلس جوان

از خصلت طبقاتی افکار خبر ندارند.

حتی از سیطره شعور طبقات حاکمه در جامعه مربوطه خبر ندارند.

مارکس و انگلس جوان

احتمالا 

تحت تأثیر دعاوی فویرباخ و یا در روند تحلیل دعاوی او

خیال می کنند که هر کس فکر خاص خود را تولید می کند و بعد از کنترل موالید خود (افکار خود) عاجز می ماند. 


اﻳﻦ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﮔﺎن، در ﺑﺮاﺑﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪه های ﺧﻮد زاﻧﻮ زده اند.  


اکنون رد پای فویرباخ آشکار می گردد:

افراد بشر مولد افکاری اند.

وارونگی قضیه اما این است که مولد به عبد مولود خود مبدل می شود.

این همان مفهوم «از خودبیگانگی» فویرباخ است.


به زبان عوام الناس

بشر خالق خدا ست.

اما از فرط خریت خیال می کند که قضیه برعکس است و خودش مخلوق خدا ست.


این دعاوی

 نشانه فقر فلسفی و ناشی از فقر فلسفی اند.

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر