۱۴۰۴ تیر ۱۳, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۰۸)

      


میم حجری



مفاهیم
تعریف استاندارد دارند.
فلسفه هم یک مفهوم است.


فلسفه = علم کل اندیش
 

اگر

 شیمی علم اتم ها
فیزیک علم مولکول ها
زیست شناسی علم سلول ها ست،
فلسفه علم کل است.

 
حقیقت هم در کل است.
بدون فلسفه کشف حقیقت محال است

« ری را»...
صدا می آید امشب
از پشت « کاچ» که بند آب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می کشاند.
گویا کسی است که می خواند...
اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوش ربایی من
آوازهای آدمیان را شنیده ام
در گردش شبانی سنگین؛
زاندوه های من
سنگین تر.
و آوازهای آدمیان را یکسر من دارم از بر.

یک شب درون قایق دلتنگ خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب می بینم.
ری را.
ری را...
دارد هوا که بخواند.
درین شب سیا.
او نیست با خودش،
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی تواند.



آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش داد که تمام پرسنل آنها به سلامت خاک ایران را ترک کرده‌اند.
پ.ن:
خداحافظ گروسی، آمریکا ، گروسی و اتحادیه اروپا ضربه نهایی را به آژانس و پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای زدند.
ایران دومین کشور آسیایی پس از ژاپن بود که این معاهده را امضا کرد.
کارمندان این آژانس از نقش بی طرفی و بازرسی به جاسوسان و تحریک‌ کننده گان تبدیل شدند و در خدمت سیاست های ژئوپلیتیکی قرار گرفتند.
با فروپاشی نظم یک قطبی ، نهاد های حقوقی، مالی و امنیتی هم در حال فروپاشیست.




باید روی  مفاهیم آتش بس و صلح و چنگ وپیروزی و شکست و مفاومت و  تسلیم و غیره کار کرد:

دیالک تیک جنگ و صلح
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک حرکت و سکون (ماتریالیسم دیالک تیکی) است
حرکت
مطلق است
و
سکون
نسبی است.
چون در سکون هم حرکت صورت می گیرد.
مبارزه طبقاتی در فرم های مختلف ادامه می یابد
جنگ یکی از فرم های علنی و  عریان مبارزه طبقاتی است
جنگ رهایی بخش اجتماعی و ملی هم جنگ است




چرا صرفنظر از محتوای قوانین؟
محتوای قوانین = منافع استراتژیکی طبقات حاکمه
باید قبل از هر چیزی
محتوای قوانین زیر ذره بین تحلیل مارکسیستی قرار گیرد تا بتوان صحت و سقم نفاسیر سوبژکتیو را اثبات کرد و افشا کرد و رسوا کرد



اسرائیل بعد از تهران بیش از همه تبریز را مورد هدف قرار داد تا با تخریب زیرساخت نظامی آن، زمینه تجزیه تبریز را فراهم کند
 دکتر احسان موحدیان، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه علامه در گفتگو با «اقتصاد ۱۲۰»: نخست‌وزیر سابق باکو در مصاحبه با رسانه اصلی آن کشور گفت:
 ارتش جمهوری آذربایجان باید با کمک اسرائیل وارد ایران شود

 فکر پلید جمهوری باکو این است که پس از حملات هوایی اسرائیل، به‌صورت زمینی به ایران حمله کند و این را رسما به زبان آورده‌اند.

جدایی باکو   از ایران
قرار بود ۳۰ سال باشد.
یعنی پس از ۳۰ سال باکو  می بایستی به آعوش ماکو برگرد.
اکنون
مجانینی سودای دیگری در سر دارند:
سودای ترکیب و تشکیل ترکستان بزرگ
کومله هم سودای ترکیب و تشکیل کور دوستان بزرگ
تجزیه و ترکیب
استراتژی امپریالیسم است
و
به بالکانیزاسیون معروف شده است
که
به جاری شددن شط عظیمی از خون خلق ها
انجامیده و می انجامد.


رسانه اسرائیلی: یک مقام ایرانی عصر امروز گفت که آنها از قبل برای رویارویی بعدی با اسرائیل آماده می‌شوند که به گفته او آخرین رویارویی نیز خواهد بود. این مقام ایرانی گفت: «پس از این جنگ، اسرائیل نابود خواهد شد  ما اکنون تمام نقاط ضعف هایمان را می‌دانیم.»

منظور از اسرائیل و منظور از بود و نبود اسرائیل چیست؟
گلدمایر می گفت:
ما نه عربیم و نه یهود و نه نصارا و نه مسلمان.
ما فلسطینی هستیم.

فلسطین را و جامعه اسرائیل  را
مجانین به گروگان گرفته اند و هتک جرمت کرده اند و می کنند.
اسرائیل
شده اوکراین
اسرائیل  شده پایگاه امپریالیسم در خاوران خاور
 با بود و نبود اسرائیل مسئله که حل نمی شود
حلال مسائل حاکمیت و حکومت  و حضور خرد اندیشنده است.




روایت هاآرتص از ضربه کاری ایران به زیرساخت‌های علمی و امنیتی اسرائیل
روزنامه عبری هاآرتص با اشاره به اینکه مراکز علمی و دانشگاهی اسرائیل در واقع نهادهای امنیتی هستند که خدمات مهم به ارتش می‌دهند، تاکید کرد اغلب این مراکز، در حملات موشکی ایران تبدیل به ویرانه شدند و خسارات غیرمستقیم آنها به تدریج بروز خواهد کرد.





موج دستگیری اتباع افغانستانی در ایران پس از حملات اسرائیل: تحلیل یک بحران انسانی و امنیتی
۱- زمینه تاریخی و انگیزه‌های پشت دستگیری‌ها
-
واکنش روانی به حمله: پس از حملات گسترده اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ که منجر به کشته شدن فرماندهان ارشد سپاه (مانند محمد باقری و حسین سلامی)، دانشمندان هسته‌ای و صدها غیرنظامی شد ، فضای امنیتی ایران به شدت ملتهب گردید. این حملات نه تنها زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای، بلکه مناطق مسکونی را نیز هدف قرار داد .
- تلاش برای یافتن مقصر: در چنین شرایطی، دستگاه‌های امنیتی ایران به دنبال "عوامل داخلی" احتمالی برای توجیه موفقیت عملیات اسرائیل می‌گردند. اسناد افشاشده نشان می‌دهد اسرائیل از جاسوسان سطح بالا در نهادهای بین‌المللی مانند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) استفاده کرده است ، اما به جای پیگیری این ردپا، تمرکز بر گروه‌های آسیب‌پذیر مانند اتباع افغانستانی قرار گرفته است.
۲. تناقض منطقی در هدفگیری اتباع افغانستانی
- "عدم دسترسی به اطلاعات حساس": اتباع افغانستانی در ایران عمدتاً در مشاغل کم‌درآمد و غیررسمی مشغول هستند. حتی اگر برخی مرتکب جرائم کوچک شوند، "دسترسی به اطلاعات طبقه‌بندی شده" مانند محل استقرار فرماندهان سپاه یا جزئیات سایت‌های هسته‌ای برای آنها غیرممکن است. این اطلاعات تنها در اختیار حلقه‌های محدود نظامی و امنیتی قرار دارد .
- "جاسوسی سازمان‌یافته در سطوح بالا": گزارش‌ها تأیید می‌کنند که نفوذ جاسوسان غربی (مانند نیکلاس لنگمن از MI6 بریتانیا) در نهادهای بین‌المللی مانند IAEA، نقش کلیدی در طراحی تحریم‌ها و حملات علیه ایران داشته است . همچنین، آمریکا اطلاعات دقیق برای حمله به ایران را در اختیار اسرائیل قرار داده بود .
۳. پیامدهای انسانی و اجتماعی
- "قربانی‌سازی گروه‌های آسیب‌پذیر": دستگیری گسترده افغانستانی‌ها نه تنها نقض حقوق بشر است، بلکه "پرخاش علیه جامعه‌ای است که خود قربانی جنگ و فقر" است. بسیاری از آنان به دلیل ناامنی و فقر در افغانستان به ایران پناه آورده‌اند.
- "تشدید شکاف‌های اجتماعی: این اقدامات باعث دامن زدن به "نفرت‌پروری قومی" و تضعیف همبستگی اجتماعی در ایران می‌شود. در حالی که فضای مجازی ایران پس از حمله اسرائیل، شاهد ابراز همبستگی ملی و غرور نسبت به پاسخ نظامی ایران بود .
۴. تحلیل فضای مجازی و واکنش‌ها
- "سکوت نسبی رسانه‌ها": علیرغم موج گسترده دستگیری‌ها، رسانه‌های اصلی ایران کمتر به این موضوع پرداخته‌اند. در مقابل، کاربران فضای مجازی با انتشار هشتگ‌هایی مانند #حقوق_افغانستانی‌ها و #توقف_تبعیض، به این اقدامات اعتراض کرده‌اند.
- "دوگانگی در گفتمان ملی": از یک سو، شاهد تأکید بر "وحدت ملی" پس از حمله اسرائیل هستیم ، و از سوی دیگر، شاهد نقض همین وحدت با هدفگیری یک گروه قومی خاص.
۵. راهکارهای پیشنهادی
- "تغییر جهت امنیتی": به جای هدف‌گیری اتباع فقیر، دستگاه‌های امنیتی باید "نفوذ در سطوح بالا" را بررسی کنند. تجربه جاسوس بریتانیایی در IAEA نشان می‌دهد که تهدیدات واقعی در نهادهای بین‌المللی و حلقه‌های نخبگان پنهان هستند .
- "حمایت از جامعه افغانستانی": ایران باید با تدوین "سیاست‌های انسانی‌تر"، از جمله ثبت‌نام قانونی پناهندگان و دسترسی آنان به مشاغل رسمی، از آسیب‌پذیری این گروه بکاهد.
- "شفاف‌سازی و پاسخگویی": انتشار آمار رسمی از دستگیری‌ها و دلایل آن، و اجازه دسترسی به مراکز بازداشت برای بررسی وضعیت دستگیر شدگان و حفظ حقوق و کرامت انسانی آنها.
نتیجه‌گیری
دستگیری اتباع افغانستانی پس از حملات اسرائیل، نه تنها راه‌حلی امنیتی نیست، بلکه "انحراف از مبارزه واقعی با جاسوسی" و نقض کرامت انسانی است. ایران با چالش‌های پیچیده‌ای مواجه است، اما پاسخ به این چالش‌ها نباید به قیمت قربانی‌کردن بی‌پناهان تمام شود. همان‌طور که کشورهایی حملات اسرائیل را "خلاف حقوق بین‌الملل" خواندند ، نقض حقوق پناهندگان نیز محکوم‌شدنی است. جامعه ایران که در شبکه‌های اجتماعی علیه جنگ و اشغالگری موضع گرفته است ، اکنون باید برای دفاع از حقوق همسایگان افغانستانی خود نیز صدایش را بلند کند.



حریف
حرف زدن بلد نیست.
  تسلیم به معنی پایان مقاومت و مبارزه است
در این صورت
دیگر از شکست و پیروزی حرفی به میان نمی آید.
شکست می تواند به تسلیم منجر شود
منجر هم می شود.
أاتش بس
به معنی خاتمه کارزار نیست.
به معنی توقف کارزار به مدت معینی است.
أاتش بس در ج ج اول ۲۰ سال طول کشید
بعد
ج ج اول
 به صورت وحشتناکتری در  ج ج دوم ادامه یافت




بیانیه کانون نویسندگان ایران در باره آنچه بر زندانیان زندان اوین گذشت
در پی حمله‌ی جنایتکارانه و تجاوز آشکارِ رژیمِ انسان‌ستیز اسرائیل به خاک ایران و کشتار شهروندان بی‌دفاع، زندان اوین و محلات پیرامون آن نیز مورد هدف و بمباران و مآلاً تخریب شدید قرار گرفت و تلفات انسانی و مالی جبران‌ناپذیری برجای گذاشت.
جدای از اینکه بر اساس میثاق‌ها و قوانین بین‌المللی موجود، حمله‌ به اماکن غیرنظامی نظیر بیمارستان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، محیط‌های مسکونی و زندان‌ها ممنوع است و در شمول جنایات جنگی جای می‌گیرد و نیز سکوت سنگین و أسف‌بار اکثریت قریب به اتفاق کشورها در این‌ خصوص جای سؤال و بررسی دارد، واکنش حاکمیت در انتقال غیر انسانی و توأم با ایذاء و تحقیر زندانیان زندان اوین به زندان‌هایی فاقد استانداردهای لازم در جنوب تهران نظیر "قرچک" و "تهران بزرگ" ، این گمان را تقویت می‌کند که حاکمیت در صدد انتقام‌گیری و کین‌جویی از مخالفان سیاسی و عقیدتی خود در شرایط غبارآلود و نابهنجار فعلی‌ست و اینگونه تاریخ سیاه دهه‌ی شصت را تداعی و تکرار می‌کند.
گفتنی‌ست اخبار انتشار یافته درباره‌ی شرایط نگهداری زندانیان منتقل شده به ویژه زندان قرچک، خبر از وضعیتی غیرانسانی و تحمل‌ناپذیر می‌دهد که سلامت و جان زندانیان را نیز به‌شدت تهدید می‌کند.
کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم‌کردن حمله‌ی تجاوزگرانه و جنایتکارانه‌ی رژیم اسرائیل به ایران به‌طور عام و به زندان اوین به‌طور خاص، و ابراز نگرانی شدید نسبت به سرنوشت نامعلوم همه‌ی مصدومان و مجروحان این حمله‌ی جنایتکارانه، و اعتراض اکید به انتقال غیرانسانی و تحقیرآمیز زندانیان اوین به زندان‌هایی فاقد امکانات اولیه و در خور شأن انسان، خواستار آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی‌ست که پیشتر با اتهام‌هایی واهی و پرونده‌سازی‌هایی ساختگی به حبس و تعزیر محکوم شده‌اند و صراحتاً اعلام می‌کند که مسئولیت جان همه‌ی زندانیان و تمامی عواقب و عوارض این امر، بر عهده‌ی کلیه‌ی مقامات حاکمیتی و قضایی جمهوری اسلامی خواهد بود.



انان که تاریخ را به یاد نسپارند، محکوم به تکرار آنند؟
حریف

این ادعای حریف اصولا  و اساسا غلط اندر غلط است:
به خاطر سپردن خوادث تاریخی که به معنی تحلیل تاریخ و درس عبرت گرفتن از تجارب تاریخی نیست.
تاریخ را که نمی توان تکرار کرد.
تجارب تاریخی مثبت و منفی را می توان تحلیل کرد و از آنها درس عبرت گرفت.  


معاریو: "اسرائیل" در باتلاق غزه فرو رفته و پیروزی نتانیاهو تنها یک "توهم تبلیغاتی" است
روزنامه اسرائیلی معاریو در گزارشی انتقادی، وضعیت جنگ جاری در نوار غزه را «توهم پیروزی» توصیف کرد که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی بیش از یک سال و نیم است بر آن اصرار دارد، در حالی که ارتش این رژیم با فرسودگی شدید عملیاتی و روحی مواجه است.
این گزارش تأکید می‌کند که نحوه مدیریت جنگ غزه، شکست تمام‌عیار دولت نتانیاهو را نمایان کرده و زمان آن رسیده است که حقیقت به‌صراحت بیان شود: «اسرائیل در غزه پیروز نیست، بلکه در گل‌ولای آن فرو رفته است».
معاریو می‌نویسد که "اسرائیل" از ۶۳۰ روز پیش تاکنون درگیر این جنگ است و در این مدت، ۱۹۰۵ نظامی و غیرنظامی اسرائیلی کشته شده‌اند؛ از جمله کشته شدگان حمله ۷ اکتبر. افزون بر این، حدود ۵۰ اسرائیلی همچنان در اسارت حماس قرار دارند.
به گفته معاریو، با وجود این تلفات سنگین، جنگ همچنان بدون چشم‌انداز سیاسی یا نظامی روشن ادامه دارد و اهداف اعلام‌شده یکی پس از دیگری در حال فروپاشی است؛ از جمله آزادسازی اسرا از طریق فشار نظامی که هنوز هیچ نتیجه‌ای در بر نداشته است



معنی تحت اللفظی:
خودفروشان وطنفروشانی با مشخصات  زیر  اند
۱
آرزومندی  فروپاشی وطن   
۲
ترجیح دشمن به دوست
۳
منجی تراشی از جانیان

منجی = نجات دهنده (فاعل)

ناجی = نجات یابنده، نجات داده شده (مفعول)
ناجی از نجات ریشه می گیرد.
دلیل فاعلیت بخشیدن به  ناجی
 بی توجهی به ریشه واژگانی آن است
مثال:
ناجی به تقلید ساده لوحانه از هادی و حامی و غیره ساخته شده است
 ریشه واژگانی هادی = هدایت (که بی شباهت به نجات است)
 ریشه واژگانی حامی = حمایت
  ریشه واژگانی ساری = سرایت
...



لنین:**
«ما حق داریم به خود ببالیم و خود را خوشبخت بدانیم که اولین کسانی بودیم که در گوشه‌ای از جهان، آن جانور وحشی، سرمایه‌داری، را که زمین را در خون غرق کرده، بشریت را به قحطی و وحشیگری کشانده و ناگزیر نابود خواهد شد، هر چقدر هم که مظاهر خشم رو به مرگش وحشیانه باشد، به زیر کشیدیم...»



پست‌های اخیر در X که مدعی هشدار فوری سفارت ایالات متحده برای ترک فوری آذربایجان هستند، به نظر نادرست یا تفسیر نادرستی از سایر هشدارهای منطقه‌ای، مانند هشدارهای مربوط به ایران، هستند. یکی از پست‌ها توضیح می‌دهد که چنین هشداری برای تخلیه آذربایجان وجود ندارد و این سردرگمی ممکن است ناشی از اشتباه گرفتن با هشدارهای مربوط به سایر کشورها باشد.



من یک کورد ایران‌هستم. چه بخواهم، چه نخواهم، در ساختاری زندگی می‌کنم که به‌زور، من را «ایرانی» تعریف کرده است نه بر پایه‌ی اراده‌ام، بلکه بر پایهٔ مرز و قدرت. این هویت اجباری، نه نشانی از احترام به انسانیت من دارد و نه پاسداری از حقوق من. من به‌عنوان کوردی که شاهد تبعیض، تحقیر و سرکوب دائمی‌ست، از وجود و ادامه‌ی رژیمی چنین عقب‌مانده، تبعیض‌گرا، جنایتکار و ‌فاشیست برای ایران شرمنده‌ام.
اما تناقض تلخ در اینجاست: همان نظامی که من را سرکوب می‌کند، هم‌زمان از من در برابر مهاجران افغان یا اقلیت‌های محروم‌تر، به‌عنوان «ایرانی» استفاده می‌کند—در حالی که من، نه آن امتیاز را می‌خواهم، نه آن تبعیض را به رسمیت می‌شناسم. وقتی نژادپرستان و فاشیست‌هایی که نگاهشان به پناهجویان افغان همسو با حاکمیت است، من را هم در دسته‌ی خود قرار می‌دهند و «ایرانی» می‌خوانند، احساس شرم و طرد مضاعف می‌کنم. نه به‌خاطر ملیت، بلکه به‌خاطر شریک ‌شدن ناخواسته در ساختاری که بازتولیدگر ستم است.
این تناقض‌ها بی‌دلیل نیست. دولت–ملت مدرن ابزار طبقه‌ی حاکم برای کنترل، نظم و انباشت سرمایه است. مرزها، تابعیت‌ها، هویت‌های ملی، همگی از طریق ایدئولوژی شکل می‌گیرند تا طبقات فرودست را از هم جدا کنند. «بلوچ»، «کورد»، «افغان»، «عرب»… اینها نام‌هایی نیستند که مردم بر خود نهاده‌اند؛ بلکه برچسب‌هایی هستند که در ساختار حاکم برای مدیریت نابرابری و توجیه سرکوب استفاده می‌شوند.
تبعیض ملی، نژادی و زبانی، اقتصادی و سیاسی در ایران تنها یک مسئله حقوق بشری یا فرهنگی نیست؛ بلکه ابزاری ساختاری برای تقسیم طبقهٔ کارگر، سرکوب همبستگی طبقاتی و منحرف کردن خشم اجتماعی از منشا اصلی قدرت یعنی ساختار اقتصادی-سیاسی است. در این بازی، فرودستانی چون افغان‌ها و بلوچ‌ها، به پایین‌ترین پله‌های سلسله‌مراتب رانده می‌شوند همان‌گونه که کارگر مهاجر در سرمایه‌داری جهانی به برده مدرن بدل شده است.
من به‌عنوان کمونیست، نمی‌خواهم در این بازی شریک باشم. نمی‌خواهم با سکوت یا بی‌تفاوتی، در نظامی که افغان‌ها را به بی‌هویتی و حاشیه‌نشینی می‌راند و بلوچ‌ها را در سرزمین خود غریبه می‌سازد، نقش داشته باشم. وظیفه‌ی من، نه فقط اعتراض به ظلمی‌ست که بر من روا شده، بلکه پیوند با آنانی‌ست که زخم‌شان، زخم من است.
آگاهی، آن لحظه‌ای‌ست که بفهمیم سرکوب ما جدا از هم نیست؛ بلکه حلقه‌های زنجیری‌ست که ما را به یک سرکوبگر مشترک بسته.
صدای افغان‌ها و بلوچ‌ها در ایران باشیم. نه از سر ترحم، نه برای زیبایی شعار، بلکه به‌خاطر حقیقت: تا زمانی که یکی از ما سرکوب می‌شود، هیچ‌کدام‌مان واقعا آزاد نیستیم.



عجب ادعایی:
محسن رضایی هم در جریان جنگ ۱۲ ر.زه
حاضر در صحنه بود و نتایج جنگ را قدم به قدم تحلیل نسبتا علمی  می کرد
و
هم
دیروز در صحنه بود و نتیجه نهایی جنگ ۱۲ روزه تحلیل می کرد
فقط برای رد گم کردن
در روزهای اخر جنگ از دستگیری محسن رضایی  و انتقال به نقطه ای نامعلوم گزارش دادند
به همان سان که در حین جنگ از شهادت سید علی گزارش داده بودند


فرهنگ کار در ایران
قسمت اول
از دولت رانتی تا بحران سوبژکتیویته در عصر نئولیبرالیسم
فرهنگ کار در ایران در دهه‌های اخیر، نه تنها حاصل شرایط اقتصادی خاص نظیر اقتصاد رانتی نفت محور، بلکه نتیجه کنش پیچیده‌ای میان ساختارهای ایدئولوژیک، سرکوب دولتی و تحولات جهانی سرمایه داری است. کار به مثابه عاملی بنیادین برای خودآیینی طبقه کارگر، در ایران به ابژه‌ای تحقیرشده و بی معنا تبدیل شده است. در این تحلیل، دولت به مثابه ابزاری ایدئولوژیک و اقتصادی در خدمت سرمایه بررسی می شود، که از طریق حذف تدریجی تولید و تبدیل کارگر به مصرف کننده یارانه و رانت، به تخریب عاملیت طبقاتی کمک کرده است. این مقاله در عین انتقاد، پیشنهادهایی برای بازسازی ذهنیت طبقاتی و سازمانیابی نوین طبقه کارگر ارائه می دهد.
فرهنگ کار در هر جامعه‌ای بازتابی از ساختار اقتصادی، مناسبات اجتماعی و شکل دولت آن جامعه است. در ایران، طی دهه‌های گذشته، کار به عنوان فعالیتی مولد و کنش گرایانه، جای خود را به نوعی بی معنایی، سرخوردگی و فرسودگی داده است. این امر را نمی توان صرفا به عوامل فرهنگی یا روانی تقلیل داد، بلکه باید آن را در بستر ساختار دولت رانتی، تحولات نئولیبرالی، و سرکوب طبقه کارگر فهمید.
کار در اقتصاد رانتی: از تولید تا توزیع رانت
اقتصاد ایران، به ویژه از دهه ۱۳۵۰ به این سو، به شدت به درآمدهای نفتی وابسته بوده است. این وابستگی، به جای گسترش زیرساخت‌های تولیدی، منجر به ساختن دولتی توزیع گر شده که شبکه رانت را میان گروههای مختلف تخصیص می دهد.
در چنین ساختاری، کار به جای آنکه منشأ ارزش باشد، به حاشیه رانده شده و وابستگی به منابع غیرمولد گسترش می یابد. این شرایط ، نوعی فرهنگ «بی نیازی از کار» و تقلیل منزلت اجتماعی نیروی کار را بازتولید کرده است.
دستگاه‌های ایدئولوژیک و انقیاد طبقه کارگر
دستگاه‌های ایدئولوژیک دولت، در قالب آموزش، رسانه، دین و نهادهای اجتماعی نقشی کلیدی در بازتولید سلطه طبقاتی دارند. در ایران، آموزش رسمی به جای آموزش مهارت‌های تولیدی، بر انضباط ایدئولوژیک و بازتولید نظم موجود تمرکز داشته و دارد. رسانه‌ها نیز تصویری از کار به مثابه تنبلی فرهنگی یا شکست شخصی سوژه‌ها )کارگران( ترسیم می کنند. این فرآیندها، عاملیت طبقه کارگر را می زدایند و مسئولیت فقر را به دوش خود افراد می گذارند.
کارگر ایرانی در وضعیت «گسیختگی سوژه» قرار دارد)کارگر در بین نقش‌های مختلف کارگر، پدر، مصرف کننده، مهاجر و ...از «من» واحد که مرکز جهانش باشد گسیخته است). او از یک سو در جستجوی ارزش، معنا و کرامت است و از سوی دیگر در نظامی گرفتار شده که نه «میل» او را به رسمیت می شناسد («میل»ای که منبع انکشاف، خلاقیت و حرکت سیری ناپذیر سوژه است(، نه به او امکان تحقق «خود» را می دهد. این تضاد، به فرسودگی، انزوا و بیگانگی گسترده منجر شده است.
نئولیبرالیسم و اضمحلال فرهنگ کار
در دو دهه گذشته، پروژه نئولیبرالی در ایران با خصوصی سازی‌های گسترده، حذف حمایت‌های اجتماعی، و سرکوب سندیکاهای کارگری اجرا شده است. این روند، نه به کارآفرینی و افزایش بهره وری بلکه به گسترش مشاغل غیررسمی، بی ثباتی شغلی، دستمزد پایین و بازتولید طبقه‌ای از «کارگران زائد» منجر شده است.
در این فضا، کار دیگر ابزار رهایی نیست، بلکه شکل نوینی از انقیاد است که فرهنگ کار را با نوعی بیگانگی ساختاری روبرو ساخته است. این همان لحظه «خلا معنایی» از وضعیت حال است که می تواند هم سرکوبگر و هم زمینه ساز تغییر باشد.
بازسازی ذهنیت و سازمانیابی طبقاتی
در پاسخ و پی آیند به این شرایط ، ضرورت دارد فرهنگ کار و بستر آن باز تعریف شود و تولید در معنای واقعی و مدرن و به روز بکار آید، و آن هم نه به عنوان اجبار، بلکه به عنوان بخشی از پروژه رهایی بخش طبقه کارگر. این بازسازی، تنها از مسیر سازمانیابی مستقل، بازخوانی نقش تاریخی طبقه کارگر، و پیوند میان آگاهی انتقادی و کنش جمعی ممکن است. بازگشت به مفهوم «کار آگاهانه» نزد مارکس و پیوند آن با مبارزات روزمره، مسیر احیای فرهنگ کار بمثابه مقاومت است. نتیجه اینکه طبقه کارگر ایران، در میان ایدئولوژی‌های متناقض، سیاست‌های سرکوبگر و اقتصادی که بیش از آنکه به تولید وابسته باشد، به توزیع رانت وابسته است، به حاشیه رانده شده و صدای او خاموش مانده است. فرهنگ کار در ایران نه تنها در حال سرکوب بلکه تحریف شده است؛ میل به کار با میل به فرار از کار، و قدرت جمعی با انزوای فردی جایگزین شده است، و تنها با بازگشت کار «رهایی» میسر است.
امروز طبقه کارگر و زحمتکشان، که بار زحمت و سختی تولید نعمات مادی و معنوی جامعه را در ایران بدوش می کشند، تنها با دست یابی به امکان‌های سازمانیابی نوین، بازخوانی نقش طبقه کارگر و مبارزه‌ای آگاهانه علیه نظم موجود است که می توانند فرهنگ کار را نه به عنوان ابزار استثمار، بلکه بمثابه بستر «رهایی»، باز تولید کنند.
ایرج پناهی
نشریۀ رنجبر شمارۀ 240



آره.
عردوغان بهترین دوست لطانیابو ست
همان بلایی را که لطان بر سر خلق فلسطین می آورد
عردوغان بر سر خلق کرد اورده است.
عردوغان در حرف از لطان انتقاد میکند تا توده مسلمان ترک را به دبنال بکشد
عردوغان  در عمل هم پیاله و همکاسه لطان است.
اوجالان را به احتمال قوی موساد شناسایی کرده و به ساواک ترکیه آدرس داده بود
تضاد عردوغان با لطان بر سر هژه مونی در  منطقه است.
ما با ۴ قدرت رقیب در منطقه سر و کار داریم:
اسرائیل
عربستان
ترکیه
(اقمار امریکا)
 ایران
ایران مستقلتر از بقیه است



هماندیشی فقط با ذکر اندیشه و بحث بر روی آن میسر می شود.
شما باید حرف حریف را بخوانید و هر واژه و جمله اش را که به نظرتان غلط است، ذکر کنید و نقد کنید.
مگر بحث اینجا بر سر عامل بین المللی است؟
ضمنا
هر رخدادی از گردنه دیالک تیک داخلی و خارجی می گذرد.
 به همین دلیل پس از فروپاشی سوسیالیسم
دیگر انقلابی صورت نمی گیرد.
چون عامل خارجی انقلابی (اتحا شوروی) حذف شده است.
در دیالک تیک داخلی و خارجی (درونی و برونی، ملی و بین المللی)
 البته نقش تعیین کننده از آن داخلی است




مفهوم ترس  
برای درک و توضیح عشق
مفهوم مناسبی نیست.
مفهوم مناسب چیست؟
عاشق
دررابطه با معشوق
 صدهزاربار ترسوتر از عاقل است.
بچه پزشکی مریض شده بود
و
تمام ذرات وجود او
دستخوش هراس بود.
دست و پایش می لرزید که نکند بمیرد.

عاشق تر از مادر و پدر در رابطه با فرزند یافت نمی شود.
مشخصه مهم عاشق =  خلاصه کردن خرکی و بی اختیار همه چیز هستی در معشوق.
ترس چیه؟


به‌نظر می‌رسد ایران بالاخره به فکر یک متحد قابل‌اعتماد افتاده، بر خلاف متحدین خیالی گذشته. اکنون وزیر دفاع ایران در سفری فوری به چین رفته است.
برخی منابع از احتمال تجهیز ایران توسط چین به سامانه‌های دفاع هوایی موشکی، جنگنده‌های برتری هوایی، سامانه‌های جنگ الکترونیک و هواپیماهای آواکس خبر داده‌اند.
از جمله تسلیحات احتمالی که ممکن است به ایران منتقل شود، سامانه دفاع هوایی HQ-9 و جنگنده‌های J-10C هستند، که پیش‌تر در جنگ میان پاکستان و هند کارآمدی خود را ثابت کرده‌اند.
جنگ با اسرائیل هنوز به پایان نرسیده؛ دور دوم آن محتمل است. توقف فعلی تنها برای تجدید قوا و نفس کشیدن است، نه پایان درگیری



فرانچسکا آلبانیز، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد سرزمین های اشغالی فلسطین، روز پنجشنبه از کشورهای جهان خواست تا علیه اسرائیل تحریم تسلیحاتی را اعمال کنند و روابط تجاری و مالی خود را با ااین کشور قطع کنند و تأکید کرد که اسرائیل در غزه کارزار نسل کشی را به راه انداخته است. آلبانیزی در سخنرانی خود در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، با ارائه آخرین گزارش خود، اسرائیل را مسئول "یکی از وحشیانه ترین نسل کشی های تاریخ مدرن" متهم کرد.
العربی الجدید می نویسد:
آلبانیز در مورد بنیاد بشردوستانه غزه که مورد حمایت ایالات متحده است، گفت که این "یک تله مرگ است که برای کشتن یا آوارگی مردم طراحی شده است." نیروهای اشغالگر و شرکت امنیتی آمریکایی به طور سیستماتیک غیرنظامیانی را که به دنبال کمک هستند، در میان انتقادات و تأیید بین المللی مبنی بر رد استفاده از کمک و غذا به عنوان سلاح، هدف قرار می دهند، اما این امر در بیانیه ها و سخنرانی ها باقی ماند و موفق به متوقف کردن کشتار گرسنگان نشد.
عفو بین الملل گفت در همین حال، تحمیل برنامه کمک رسانی توسط اسرائیل که توسط بنیاد بشردوستانه غزه اداره می شود، صدها شهید کشته و هزاران زخمی برجای گذاشته است و تأکید کرد که مقامات اسرائیلی درخواست کمک را به تله ای برای گرسنگان تبدیل کرده اند و عمدا به هرج و مرج دامن زده و رنج در غزه را تشدید کرده اند.
آلبانیز در آخرین گزارش خود بیش از 60 شرکت بزرگ را به دلیل حمایت از شهرک سازی ها و تجاوز اسرائیل به غزه افشا کرده و خواستار پاسخگویی قانونی این شرکت ها شده است. در این گزارش ۲۷ صفحه ای آمده است: «نسل کشی اسرائیل ادامه دارد زیرا برای بسیاری سودآور است» و اشاره می کند که شرکت های فهرست شده از نظر مالی با «رژیم آپارتاید و نظامی گری» اسرائیل مرتبط هستند. آلبانیز خواستار پاسخگویی مدیران این شرکت ها در برابر قوانین بین المللی و توقف همه اشکال همکاری تجاری با اشغالگر اسرائیل شد و تأکید کرد که برخی از این شرکت ها سلاح ها و تجهیزات مورد استفاده برای تخریب زیرساخت های فلسطینی یا شرکت در سیستم های نظارتی را که به سرکوب کمک می کنند، در اختیار اسرائیل قرار می دهند.
این تحولات در زمانی رخ می دهد که ارتش اشغالگر اسرائیل در روزهای اخیر عملیات خود را در نوار غزه تشدید کرده است به گونه ای که «در چند ماه گذشته بی سابقه بوده است»،
علیرغم تلاش ها برای دستیابی به توافق آتش بس. هنوز مناطق زیادی برای کنترل و کارهایی برای انجام دادن وجود دارد. اکنون پنج لشکر نظامی برای این منظور در نوار غزه وجود دارد. 150 متر دورتر از جایی که قبلا به عنوان جبالیا شناخته می شد،و حالا ماسه و نخاله باقی مانده است آری فقط ماسه باقی مانده است.» به گفته او، نبرد هنوز ادامه دارد و هنوز جنگجویان مقاومت «تلاش می کنند نیروها را غافلگیر کنند (تنها چهار کیلومتر دورتر) از دیوار بین غزه و اسرائیل».


ایرانیان نمی‌خواهند که اسرائیل، ایالات متحده یا هر قدرت خارجی دیگری برای «آزاد کردن‌شان» بیایند. آن‌ها این نمایش را در افغانستان، عراق و لیبی تماشا کرده‌اند و می‌دانند پایانش چگونه است. چگونه می‌توانند به نیروی «آزادی‌بخشی» اعتماد کنند که دادگاه بین‌المللی کیفری فرمانده‌اش را به جنایات جنگی متهم کرده است؟
آصف بیات



نماینده مجلس ترکیه، بیرول آیدین می‌گوید:
ایران می‌توانست مثل بسیاری از کشورها راه آسان را انتخاب کند،
به آمریکا باج دهد و با رهبران آنجا دوست شود،
اما این کار را نکرد.
ایران سر خم نکرد و تسلیم نشد.
ایستادگی کرد و مقاومت نشان داد.
این حقیقتی است که باید پذیرفت.




طراح نقشه تجزیه ایران چه کسی است؟
 مهم‌ترین نظریه تجزیه ایران کار یک مورخ یهودی انگلیسی است؛ کسی که پدر نقشه‌های تجزیه ایران است و نامش «برنارد لوئیس» است.
 فلسفه طرح برنارد لوئیس این است: «کشورهای اسلامی تهدیدی برای جهان غرب هستند و باید این کشورها تجزیه شوند تا یک‌بار برای همیشه قدرت اسلام خنثی شود.»
 طبق طرح لوئیس ایران به ۶ تکه تقسیم می‌شود. در واقع بخش‌هایی از ایران به کشورهای همسایه می‌پیوندد و اقوام بلوچ و عرب و ترک و کرد از ایران جدا می‌شوند.
 مشهور است که او گفته بود تنها راه رویارویی با ایران نابودساختن آن است و باید ایران را به قطعات قومی گوناگون بشکنند و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند.
 البته او این آرزو را در سال ۲۰۱۸ در حالی که ۱۰۲ساله بود با خود به گور برد.
حریف

تجزیه کشورها
نقشه استراتژیکی دیرمان  امپریالیسم است.
خاص ایران نیست.
تجزیه کشورها
دیالک تیکی از تجزیه و ترکیب است.
امپریالیسم
با
اوتوپی ترکیب
دل و دین اقوام و ملیت های مختلف را می رباید و انها را الت دستی برای اجرای دسیسه های خود قرار می دهد:
مثال:
تجریه ترک ها از ترکیه و سوریه و ایران و روسیه و چین
و
 تشکیل ترکستان بزرگ
...


جولانی
خیال میکند که جولان ارث پدری اش است و دست و دل بازانه به این و آن می بخشد
شاید دلیلش شباهت واژگانی  جولان با جولانی باشد.
جولانی ایرانیان را به یاد پهلویانی  می اندازد که بی سر و صدا بحرین را به انگلستان بخشید
وای اگر مریم جولیانی و مسیح مولیانی روی کار ایند
حتما خوزستان را به بن سلمان خواهند بخشد و کردستان را به بن سلیمان و آذربایجان را به بن علیان و عردوغانیان


رباعی: آخرین فرصت
ای رفته ز بیت رهبری، امن بمان
الطاف ترامپ و غیره را قدر بدان
تا جانی هست فرصت از دست مده
برخیز و نماز میّت خویش بخوان
--------------
رباعی: تاکتیک جنگی
سردار بزرگ انقلاب ست آقا
حالش اما کمی خراب ست آقا
گویند عجالتاً به تدبیر ترامپ
در سنگر گود فاضلاب ست آقا
------------
رباعی: دست به دست
بازآ که به بخت خویش دشنام دهیم
غارتگر نورسیده را کام دهیم
وین خاک اسیر در کف دشمن را
از شیخ گرفته و به خاخام دهیم!



شعار «زن، زندگی، آزادی»
شعاری امپریالیستی است
ما این شعار عوامفریبانه را همان روز اول انتشار
 تحلیل مارکسیستی کرده و افشا کرده ایم
لطانیابو هم همین شعار «زن، زندگی، آزادی» را بر لب دارد.
در حالیکه
در همین ۱۲ روز صدها زن و کودک را در ایران کشته است
و صدها هزار زن و کودک را در فلسطین.
ایران
لحظات تاریخی خطرناکی را طی میکند
همه سازمان های اطلاعاتی امپریالیستی و صهیونیستی در آذربایجان جمع شده اند تا رابطه روسیه با ایران را منفجر کنند و به تجزیه و تلاشی هر دو کشور پهناور نایل آیند
خظر حمله قریب الوقوع  آذربایجان به تبریز می رود.


معلوم نیست که طرز «تفکر» اردشیر چیست.
طرز «تفکر» اردشیر
حتی امپیریستی (تجربه گرایانه) نیست.
اردشیر خیال میکند که
دلیل روی کار امدن روحانیت
چیزی تصادفی و بند تنبانی بوده است و نه جیری (ضرور) و قانونمند.
هیچ خردگرایی در جهان
به این نتیجه مطلقا تخیلی اردشیر نرسیده است.
همه ناظران سیاسی بین المللی
ج ا ایران را پیروز در این جنگ ناتمام می دانند.
ج ا ایران
تقویت و تحکیم شده است و نه تضعیف
ضمنا
طبقه حاکمه ج ا ایران
راسیونالتر گشته است و در حال تصحیح خطاها و خریت های بی بنیاد فرمال خویش است.
جلب و جذب توده متزلزل در دستور روز ج ا ایران  قرار دارد.
فقط کافی است ساعتی پای صدا و سیما بنشینی
تا متوجه تصحیحات جدی بشوی.


به فراخور دهم تیرماه، زادروز محمد قهرمان
محمد قهرمان، شاعر، پژوهشگر و مصحح متون در روستای امیرآباد از توابع تربت حیدریه به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران گذراند. از آذر ۱۳۴۰ به عنوان کتابدار در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی مشغول به کار شد و تا دورۀ بازنشستگی در آن سمت بود.
قهرمان زبان بومی تربت حیدریه را به خوبی ۶می‌دانست و اشعار زیادی به این زبان سرود.
او شاعر و متخصص سبک هندی بود و تصحیح چندین و چند دیوان شعری از جمله دیوان صائب تبریزی را در کارنامه دارد.
ترک آرزو
عادتم شده در عشق، گاهِ گفتگو کردن
خنده بر لب آوردن؛ گریه در گلو کردن
می‌شود ز دستم گم رشتۀ سخن صد بار
گر شبی شود روزی با تو گفتگو کردن
از تو گوشۀ چشمی دید چشم و حاشا کرد
بایدش چو آیینه با تو روبه‌رو کردن
دردمندِ عشقت را حال از دو بیرون نیست:
یا ز عشق جان دادن، یا به درد خو کردن
کاش صد زبان باشد همچو شانه عاشق را
تا تواند از دستت شِکوه موبه‌مو کردن
ای امید جان گفتی چیست آرزویِ تو؟
گر وصال ممکن نیست، ترک آرزو کردن
"محمد قهرمان"
 محمد قهرمان
شعر طنزامیزی سروده است و از ترس به نام اخوان جا زده است.
ما انقلاب کردیم
یا انقلاب ما را


رژۀ باشکوه مستقل‌ها!
برند (؟) شخصی به جای سیاست جمعی
این روزها کافی‌ست نگاهی به فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی بیندازید تا با صحنه‌ای باشکوه روبه‌رو شوید:
رژه‌ی «مستقل‌ها».
 از خبرنگار مستقل گرفته تا چپ مستقل، تحلیل‌گر مستقل، شاعر مستقل، کنشگر مستقل، مترجم مستقل و فمینیست مستقل؛
همه صف کشیده‌اند تا با افتخار اعلام کنند که نه به جایی وابسته‌اند، نه از جایی خط می‌گیرند، نه با کسی در ارتباط‌اند و نه در هیچ جمعی نفس می‌کشند.
 گویی «استقلال» به جای آن‌که به معنای اندیشیدن و ایستادگی در برابر قدرت باشد،
به یک نشان افتخار برای «بی‌ربط بودن به هر جمع و مسئولیتی» بدل شده است.
راستی پور

استقلال و وابستگی
مفاهیم فلسفی اند .
اندیشیدن چیه؟
تعریف حضرت راستی پور از مفهوم فلسفی استقلال
مطلقا نادرست است.
نوعی تحریف این مفهوم فلسفی است.
ما که یک خروار مغز خر خورده ایم
این مفاهیم را از دایرة المعارف های مارکسیستی ترجمه و منتشر کرده ایم تا خلایق  به رایگان  بخوانند و برای اموات خفته در خاوران ما دعا کنند.
استقلال و وابستگی روابط سه عضوی اند:
مثال:
 علی (عضو اول) به لحاظ مالی  (عضو دوم) مستقل از محمد (عضو سوم) است.
مثال دیگر:
ارتش اسرائیل (عضو اول) به لحاظ مالی و نظامی و سیاسی و غیره (عضو دوم) وابسته به امپریالیسم و قبل از همه امریکا (عضو سوم) است.

نه مستقل مطلق وجود دارد و نه ابسته مطلق.
هدف مائوئیسم و خمینیسم (فوندامنتالیسم شیعی) از خط مشی نه شرقی نه غربی
حفظ استقلال اوتوپیکی است.
خط مشی نه شرقی نه غربی
هم مجاسنی دارد و هم معایبی.

چرا کسی به کره شمالی حمله نمی برد؟
برای اینکه کره شمالی با ج خ چین
پیمان مدافعه متقابل بسته است.
چ ا ایران
اما روی پای خود ایستاده است
به همین دلیل اماج حملات هر لاشخوری است


جنگ، چنان بي عدالتی ای است، كه همهٔ آنهايی كه آن را به راه مي اندازند، می بايست صدای وجدان را، در درون خود خفه كرده باشند.
حریف

اولا
جنگ فرمی از مبارزه طبقاتی است
جنگ = فرم خشن (مبتنی بر قهر و زور) و خونین مبارزه میان طبقات اجتماعی
جنگ در تحلیل نهایی
بر سر نان است
مابقی دعاوی
 بهانه اند.

ثانیا
جنگ را نه این و آن، بلکه طبقات اجتماعی شعله ر می سازند:
به قول لنین
جنگ هم می تواند بین لاشخورها  باشد (ح ج اول)
و
هم میتواند بین آش خورها و لاشخورها باشد.
جنگ رهایی بخش ملی و  اجتماعی هم جنگ است.
جنگ توده های مستعمرات ویا بردگان و رعایا و پرولتاریا  علیه استعمارگان و استثمارگران  است.

سرنوشت انقللاب اجتماعی هم در جنگ بین طبقات اصلی جامعه
رقم می خورد
حداقل
الفبای مارکسیسم را بیاموزیم تا از عذاب شب اول قبر در امان باشیم.
از ما گفتن.


مجله تخصصی آمریکایی «فارین پالیسی» با استناد به نتایج جنگ ۱۲ روزه، حمله به ایران را «شکست قمار بزرگ نتانیاهو» دانسته است:

سرائیل با وجود ادعاهایش درباره این جنگ، در دستیابی به اهدافش ناکام ماند. با جنگ ۱۲ روزه، این باور قدیمی مبنی بر اینکه دولت ایران برای سقوط فقط به یک فشار خارجی نهایی نیاز دارد، به طور کامل اعتبار خود را از دست داد. نتانیاهو این جنگ را با هدف حذف تهدید و چالش استراتژیک ایران برای اسرائیل آغاز کرد اما در عوض آسیب‌پذیری‌های خود اسرائیل را به نمایش گذاشت، حس ملی‌گرایی ایرانیان را تقویت کرد و در نابودی توان بنیادین نظامی و هسته‌ای ایران هم ناکام ماند.
دوازده روز جنگ ویرانی‌های زیادی برای هر دو طرف به جا گذاشت. با این حال، واضح‌ترین نتیجه جنگ اخیر این است که قمار بزرگ نتانیاهو با شکست روبه‌رو شد. علی‌رغم وعده نتانیاهو برای برچیدن برنامه موشکی و هسته‌ای ایران و امید او به تغییر رژیم، ایران به سرعت واکنش نشان داد و موشک‌هایش را به سمت شهرها و اهداف استراتژیک اسرائیل شلیک کرد.
ایران حتی بعد از پیوستن آمریکا به درگیری هم، با حمله به پایگاه العدید این پیام را فرستاد که قادر است دامنه خطر را به خارج از مرزهایش بکشاند. در نتیجه، این جنگ حتی ممکن است در نهایت به شکل متناقضی به تقویت موقعیت ایران از منظر منطقه‌ای و دیپلماتیک منجر شود.
به نظر حملات ایران دقیق و برنامه‌ریزی شده بودند. پس از حمله اسرائیل به پالایشگاه نفت ایران در پارس جنوبی، ایران با هدف قرار دادن پالایشگاه حیفا به این حمله پاسخ داد. پس از حملات اسرائیل به مراکز تحقیقاتی، ایران هم این حملات را با حمله به موسسه وایزمن که از مدت‌ها پیش مظنون به مشارکت در تحقیقات هسته‌ای اسرائیل بود، تلافی کرد. هدف ایران از انجام چنین حملات متقابلی این بود که توانایی‌اش برای پاسخ‌های حساب‌شده را به نمایش بگذارد و موضع بازدارنده‌اش را تقویت کند. درست بعد از این بود که حملات به زیرساخت‌های انرژی پایان یافت.
اسرائیل با هدف قرار دادن مناطق مسکونی، رسانه‌ها، زندان‌ها و مراکز پلیس نشان داد که استراتژی گسترده‌تری را با هدف ایجاد هرج و مرج و شعله‌ور ساختن ناآرامی‌های داخلی دنبال می‌کرد. با مرگ کودکان، پزشکان و مردم عادی در اثر حملات کورکورانه اسرائیل، این تصور در داخل در ایران تقویت شد که این جنگ نه برای آزادسازی ایرانیان، بلکه برای تجزیه کشور است.
جنگ اسرائیل پیامدهای اجتماعی-سیاسی قابل توجهی در ایران داشت. جنگ به لحظه‌ای وحدت‌بخش تبدیل شد که به جای فروپاشی رژیم، منجر به افزایش قابل توجه احساسات ملی‌گرایانه شد و مردم حول ایده دفاع از کشور در برابر تجاوز خارجی گرد هم آمدند و حتی بسیاری از اعضای نسل Z هم در حمایت از کشور بسیج شدند.


دیالک تیک شبیخون غافلگیرانه  و سیلی جانانه
از
دیالک تیک های تر و تازه سید علی است.
چه کسی می گوید که سید علی دیالک تیکی اندیش نیست:
غافلگیر کننده
از عظمت و هیبت و دهشت واکنش ج ا ایران
غافلگیر شده است


چرا آذربایجان مهره اسرائیل و ابزار بریتانیا در قفقاز است؟
(تحلیلی از نقش راهبردی باکو در معادلات منطقه‌ای)
موقعیت ژئوپلیتیک حساس:
آذربایجان، در واقع میان روسیه، ترکیه و ایران، به دلیل موقعیت استراتژیک خود به میدانی برای رقابت قدرت‌های جهانی تبدیل شده است. این کشور اکنون به ابزاری برای بی‌ثبات‌سازی روسیه و تضعیف ایران در منطقه قفقاز بدل شده است.
همکاری نظامی با اسرائیل:
- آذربایجان بزرگ‌ترین خریدار تسلیحات اسرائیل در جهان اسلام است.
- در جنگ قره‌باغ ۲۰۲۰، ۶۹٪ تسلیحات نظامی آذربایجان از اسرائیل تأمین شد (از جمله پهپادهای انتحاری هاروپ و موشک‌های لورا).
- در آستانه عملیات قره‌باغ (۲۰۲۴)، پروازهای محموله‌های نظامی از پایگاه «اُودا»ی اسرائیل به باکو به‌طور چشمگیری افزایش یافت.
وابستگی اسرائیل به نفت آذربایجان:
- حدود ۴۰٪ نفت موردنیاز اسرائیل از طریق خط لوله باکو-جیحان تأمین می‌شود.
- همکاری‌های دوجانبه در قالب «سلاح در برابر نفت» و تبادل اطلاعات علیه ایران شکل گرفته است.
- همکاری‌ها به حوزه‌های هوش مصنوعی و امنیت سایبری در سال ۲۰۲۵ گسترش یافته است.
نفوذ لابی یهودیان:
- جامعه ۳۰ هزار نفری یهودیان قوبا نقشی کلیدی در سیاست و اقتصاد آذربایجان ایفا می‌کنند.
- رسوایی «لاندرومات» (۲۰۱۷) نشان داد که آذربایجان با پرداخت ۲.۹ میلیارد دلار رشوه، تلاش کرده چهره خود را در اروپا بهبود بخشد.
نقش بریتانیا در پروژه‌های راهبردی:
- شرکت بریتیش پترولیوم (BP) کنترل میدان گازی شاه‌دنیز را در اختیار دارد.
- کریدور زنگزور (اتصال ترکیه به آسیای مرکزی) با سرمایه‌گذاری بریتانیایی و پشتیبانی شرکت‌های امنیتی اسرائیلی پیش می‌رود.
- در سال ۲۰۲۵، بانک‌های آذربایجانی مذاکراتی با بانک مرکزی انگلیس برای توسعه معاملات ارز دیجیتال آغاز کرده‌اند.
هدف نهایی: تضعیف روسیه
- پیشبرد پروژه پان‌ترکیسم برای جذب جمهوری‌های پساشوروی به سوی غرب.
- کاهش نفوذ روسیه در بازار انرژی قفقاز.
- تحریک جدایی‌طلبی در مناطق تاتارستان و باشقیرستان با حمایت از منافع ناتو

این تحلیل حریف باید تحلیل مارکسیستی شود.
آذربایجان
مثل بقیه اجزای سابق اتحاد شوری
ط. اولیگارشیستی است
 اولیگارشیسم
چیست؟
 اولیگارشیسم
صدها بار ارتجاعی تر و انگلتر  از امپریالیسم است.
انگل بیشعور و بی شرم  اولیگارشیسم
از جنازه سوسیالیسم تغذیه میکند
بی همه چیز است.
آذربایجان
فرقی با بقیه  اولیگارشیسم ها ندارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر