۱۴۰۴ مرداد ۳, جمعه

درنگی در فرازی از «ایده ئولوژی آلمانی» اثر مشترک مارکس و انگلس در جوانی (۱)


ایدئولوژی آلمانی

  (آلمانی: Die Deutsche Ideologie

و

 (به انگلیسی: The German Ideology)

 مجموعه‌ای از دست‌نوشته‌های کارل مارکس و فریدریش انگلس است که در آوریل یا اوایل مه ۱۸۴۶ نوشته شده است.

 مارکس و انگلس نتوانستند برای این کتاب ناشری پیدا کنند و تا سال‌ها پس از مرگ نویسندگان کتاب منتشر نشد. 

دیوید ریازانوف در سال ۱۹۳۲ کتاب را تصحیح و مؤسسهٔ مارکس و انگلس مسکو آن را منتشر کرد.

کتاب با هدف نقد نظریه‌های هگلی‌های جوان نوشته شده است و در عین حال بخش مهمی از آن بازگویی نظریهٔ تاریخ کارل مارکس «درک ماتریالیستی تاریخ» است. 

از زمان انتشار کتاب، پژوهشگران مارکسیست این کتاب را به دلیل اینکه جامع‌ترین و جزئی‌ترین بیان نظریه تاریخ مارکس را ارائه می‌کند بسیار ارزشمند دانسته‌اند.

 

درنگی 

از

شین میم شین


مارکس_و_انگلس
ﺗﺎﮐﻨﻮن همیشه انسانها ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد، درﺑﺎرۀ ﺁن ﭼﻪ ﮐﻪ هستند و ﺁن ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ. 

آنها رواﺑﻂ ﺧﻮد را ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻋﻘﺎﻳﺪﺷﺎن در ﺑﺎرۀ ﺧﺪا، درﺑﺎرۀ اﻧﺴﺎن ﻋﺎدﯼ و ﻏﻴﺮﻩ ﺗﻨﻈﻴﻢ کرده اند.
ﻣﺤﺼﻮﻻت اذهانﺷﺎن، از ﮐﻨﺘﺮلﺷﺎن ﺧﺎرج ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. 

اﻳﻦ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﮔﺎن، در ﺑﺮاﺑﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪه های ﺧﻮد زاﻧﻮ زده اند. 

ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺁنها را از ﺗﺼﻮرات واهی، ﻋﻘﺎﻳﺪ، اﻧﺪﻳﺸﻪهاﯼ ﺟﺰﻣﯽ و ﻣﻮﺟﻮدات ﺗﺨﻴﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﮔﺮدنﺷﺎن ﻳﻮغ نهاده اند، ﺑﺮهاﻧﻴﻢ. 

ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﻋﻠﻴﻪ اﻳﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ مفاهیم ﻃﻐﻴﺎن ﮐﻨﻴﻢ

.....

(ایده ئولوژی آلمانی) 


این دعاوی مارکس و انگلس جوان را باید تحلیل مارکسیستی کرد.
ما اکنون آن را تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:

۱

مارکس_و_انگلس
ﺗﺎﮐﻨﻮن همیشه انسانها ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد، درﺑﺎرۀ ﺁن ﭼﻪ ﮐﻪ هستند و ﺁن ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ.

 
توده
تاکنون
فرصت سر خاراندن حتی نداشنه است
چه رسد به اینکه فرصت و لیاقت کار فکری و تفکر انتزاعی و عقیده سازی داشته باشد.

 

توده 

اگر هنر کند، به شناخت سنسوئالیستی و امپیریستی (حس گرایانه و تچربه گرایانه) نایل می آید.

مثلا

با مشاهده مکرر طلوع و غروب آقتاب، به این نتیجه ساده لوحانه می رسد که زمین مسطح و ساکن است

و

خورشید

هر روزه

 از شرق آسمان به راه می افتد و در غرب آسمان غروب می کند.

یعنی

بسان موجودات از نباتات تا جانوران و آدمیان

هر روز صبح بیدار می شود و هر شام به خواب می رود.

 
حتی در جامعه اشتراکی اولیه
عقاید کذایی را کاهنان و روحانیان می ساختند و نه توده.

کاهنان و روحانیانی 

 که 

معابد را اداره می کردند و وسایل تولید و فراورده های تولیدی مازاد را نگهداری می کردند
از آنجمه آتش همیشه روشن (مهمترین وسیله تولید و حیات) را پاس می داشتند.

 

کاهنان و روحانیان
به فرمولبندی عقاید ناتورالیستی و غیره می پرداختند

و

مهر پرستی، آلت تناسلی پرستی، پستان پرستی ...

را

توصیه می کردند.


در جامعه طبقاتی

 مثلا در جامعه برده داری
هم
ایده ئولوک های طبقات اجتماعی حاکمه 

مثلا زوشنفکران و ایده ئولوگ های اشرافیت برده دار
تدوین عقاید و ادیان را به عهده داشتند.

 
بعدها
مارکس و انگلس
اندکی مارکسیست خواهند شد و خواهند گفت:
شعور حاکم در هر جامعه

 را
شعور طبقات حاکمه در آن جامعه تشکیل می دهد.

به عبارت دیگر:

شعور جامعتی 

انعکاس وجود چامعتی است.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر