ایدئولوژی آلمانی
(آلمانی: Die Deutsche Ideologie)
و
(به انگلیسی: The German Ideology)
مجموعهای از دستنوشتههای کارل مارکس و فریدریش انگلس است که در آوریل یا اوایل مه ۱۸۴۶ نوشته شده است.
مارکس و انگلس نتوانستند برای این کتاب ناشری پیدا کنند و تا سالها پس از مرگ نویسندگان کتاب منتشر نشد.
دیوید ریازانوف در سال ۱۹۳۲ کتاب را تصحیح و مؤسسهٔ مارکس و انگلس مسکو آن را منتشر کرد.
کتاب با هدف نقد نظریههای هگلیهای جوان نوشته شده است و در عین حال بخش مهمی از آن بازگویی نظریهٔ تاریخ کارل مارکس «درک ماتریالیستی تاریخ» است.
از زمان انتشار کتاب، پژوهشگران مارکسیست این کتاب را به دلیل اینکه جامعترین و جزئیترین بیان نظریه تاریخ مارکس را ارائه میکند بسیار ارزشمند دانستهاند.
درنگی
از
شین میم شین
مارکس_و_انگلس
ﺗﺎﮐﻨﻮن همیشه انسانها ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد، درﺑﺎرۀ ﺁن ﭼﻪ ﮐﻪ هستند و ﺁن ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ.
آنها رواﺑﻂ ﺧﻮد را ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻋﻘﺎﻳﺪﺷﺎن در ﺑﺎرۀ ﺧﺪا، درﺑﺎرۀ اﻧﺴﺎن ﻋﺎدﯼ و ﻏﻴﺮﻩ ﺗﻨﻈﻴﻢ کرده اند.
ﻣﺤﺼﻮﻻت اذهانﺷﺎن، از ﮐﻨﺘﺮلﺷﺎن ﺧﺎرج ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.
اﻳﻦ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﮔﺎن، در ﺑﺮاﺑﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪه های ﺧﻮد زاﻧﻮ زده اند.
ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺁنها را از ﺗﺼﻮرات واهی، ﻋﻘﺎﻳﺪ، اﻧﺪﻳﺸﻪهاﯼ ﺟﺰﻣﯽ و ﻣﻮﺟﻮدات ﺗﺨﻴﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﮔﺮدنﺷﺎن ﻳﻮغ نهاده اند، ﺑﺮهاﻧﻴﻢ.
ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﻋﻠﻴﻪ اﻳﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ مفاهیم ﻃﻐﻴﺎن ﮐﻨﻴﻢ
.....
(ایده ئولوژی آلمانی)
این دعاوی مارکس و انگلس جوان را باید تحلیل مارکسیستی کرد.
ما اکنون آن را تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:
۱
مارکس_و_انگلس
ﺗﺎﮐﻨﻮن همیشه انسانها ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد، درﺑﺎرۀ ﺁن ﭼﻪ ﮐﻪ هستند و ﺁن ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ.
توده
تاکنون
فرصت سر خاراندن حتی نداشنه است
چه رسد به اینکه فرصت و لیاقت کار فکری و تفکر انتزاعی و عقیده سازی داشته باشد.
توده
اگر هنر کند، به شناخت سنسوئالیستی و امپیریستی (حس گرایانه و تچربه گرایانه) نایل می آید.
مثلا
با مشاهده مکرر طلوع و غروب آقتاب، به این نتیجه ساده لوحانه می رسد که زمین مسطح و ساکن است
و
خورشید
هر روزه
از شرق آسمان به راه می افتد و در غرب آسمان غروب می کند.
یعنی
بسان موجودات از نباتات تا جانوران و آدمیان
هر روز صبح بیدار می شود و هر شام به خواب می رود.
حتی در جامعه اشتراکی اولیه
عقاید کذایی را کاهنان و روحانیان می ساختند و نه توده.
کاهنان و روحانیانی
که
معابد را اداره می کردند و وسایل تولید و فراورده های تولیدی مازاد را نگهداری می کردند
از آنجمه آتش همیشه روشن (مهمترین وسیله تولید و حیات) را پاس می داشتند.
کاهنان و روحانیان
به فرمولبندی عقاید ناتورالیستی و غیره می پرداختند
و
مهر پرستی، آلت تناسلی پرستی، پستان پرستی ...
را
توصیه می کردند.
در جامعه طبقاتی
مثلا در جامعه برده داری
هم
ایده ئولوک های طبقات اجتماعی حاکمه
مثلا زوشنفکران و ایده ئولوگ های اشرافیت برده دار
تدوین عقاید و ادیان را به عهده داشتند.
بعدها
مارکس و انگلس
اندکی مارکسیست خواهند شد و خواهند گفت:
شعور حاکم در هر جامعه
را
شعور طبقات حاکمه در آن جامعه تشکیل می دهد.
به عبارت دیگر:
شعور جامعتی
انعکاس وجود چامعتی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر