فلسفه مَشّاء یا مکتب مشاء
مکتبی از فلسفه است که از آموزههای ارسطو الهام میگیرد.
ویکی پیدیا
درنگی
از
شین میم شین
تام و ناقص
در
تقسیم دیگری
معلول را مقسم قرار دادهاند و آن را به تام ، در برابر مبدَع، و ناقص مکتفی و ناقص غیرمکتفی، در برابر محدَث و مکوَّن تقسیم کردهاند.
از اقسام ایجاد معلول به صورتهای «شیء لامن شیء» (از لیس به ایس)، «شیء من لاشیء»، و سرانجام «شیء من شیء» (ماده) نیز تعبیر شده است
به سخنی دیگر، صدور معلول اگر تنها از جهت فاعلیت فاعل و بدون مشارکتِ قابل باشد،
ابداع است و اگر با مشارکتِ قابل باشد، تکوین
به تجزیه و تحلیل این ادعا ادامه می دهیم:
۱
در تقسیم دیگری
معلول را مقسم قرار دادهاند و آن را به تام ، در برابر مبدَع، و ناقص مکتفی و ناقص غیرمکتفی، در برابر محدَث و مکوَّن تقسیم کردهاند.
در تقسیم دیگری؟
این بدان معنی است
که
حضرات
مفاهیم
را
به طرز سوبژکتیو (دلبخواهی، میلی) تعریف می کنند و نه به طور اوبژکتیو (عینی).
حضرات
به
عوض توجه به اوبژکت (موضوع) شناخت،
به مدد حدس و گمان و تخمین و تخیل
به تحریف مفاهیم می پردازند.
یعنی
تعریف را با تحریف
جایگزین می سازند.
این کردوکار حضرات
اما
به چه معنی است؟
این به معنی وارونه سازی دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت.
این به معنی نمایندگی سوبژکتیویسم معرفتی (شناختی) است
که
به درد شناخت چیزی نمی خورد.
برای اینکه محتوای شناخت در اوبژکت (موضوع) شناهت است و نه در سوبژکت شناخت.
مثال:
برای شناخت خر
باید خود خر را موضوعیت بخشید.
باید به خر شناسی کمر بر بست.
باید خود خر را زیر ذره بین تجزیه و تحلیل (آنالیز) قرار داد
و
نه
خرچران
و
خر پرور
و
خر سوار
و
خر فروش
و
خر شناس
و
خر خر
و
خر پرست
و
خر ستیز
را.
یعنی
اوبژکت شناخت
را
و
نه سوبژکت شناخت را.
محتوای جهان بینانه این موضع نظری حضرات
ایدئآلیستی است.
مسئله اساسی فلسفه در عرصه شناخت،
این است
که
آیا جهان قابل شناخت است و یا غیر قابل شناخت؟
موضع جهان بینانه ماتریالیستی در عرصه شناخت،
جهان را قابل شناخت می داند
و
موضع جهان بینانه ایدئالیستی در عرصه شناخت،
غیر قابل شناخت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر