پروفسور دکتر ورنر شوفنهاور
(۱۹۳۰ ـ ۲۰۱۲)
برگردان
شین میم شین
۳
علل عینی (اوبژکتیو) مذهب
۱۱
· این نقطه ای است که از سوئی نطفه های تفکر تئوریکی تشکیل می یابند و از سوی دیگر نطفه های آغازین مذهب قوام می یابند.
۱۲
· به سبب سطح نازل توسعه نیروهای مولده، می بایستی در رابطه با بسیاری از پیوندهائی که کسب اهمیت کرده بودند، به جای بررسی واقعی روابط به خیال پردازی در باره آنها پرداخت.
۱۳
· این روند، خود را در اسطوره سازی به وضوح نشان می دهد.
۱۴
· در اساطیر، تجارب روزمره، به طور عقلی و تخیلی به هم گره می خورند.
۱۵
· در تصورات مذهبی این دوره، به ویژه، وقوف تخیلی به وابستگی همبود انسانی به قوای طبیعی عمده و برجسته می شود.
· آن سان که برای پدیده های منفرد محیط زیست که همبود را تحت تأثیر بلاواسطه و جدی خود قرار می دهند، همبود را زیر فشار قرار می دهند، به وحشت و هراس می اندازند و یا تأثیرات مثبت بر آن اعمال می کنند، صفات اسرار آمیز نسبت داده می شود.
۱۶
· فرم های تاریخی پیشین این امر به شرح زیر بوده اند:
الف
· سحر و جادوی زیان آور.
ب
· سحر و جادوی شکار.
۱۷
· توتمیسم، که به طلسم قوای بیگانه، تضمین موفقیت در شکار، سمبولیزه کردن و حفاظت از روابط خویشاوندی (همانند انگاری خود با جانور توتم و غیره) توجه دارد.
۱۸
· پدیده های طبیعی (در مطابقت با روابط درونکلکتیوی و میانکلکتیوی مبتنی بر نیایش، کینه، مصالحه، مصاحبه و غیره موجود) انسانواره توضیح داده می شوند، یعنی برای اعمال آنها انگیزه های انسانی تعیین می شود.
۱۹
· و لذا فرم های همانند مرسوم در روابط انسانی ـ همبودی برای فرونشاندن خشم، جلب محبت از طریق هدیه دادن، دفع خطر، ابراز سپاس، قدردانی و غلامی، عرض حال و احساسات همانند در مورد پدیده های طبیعی در هیئت آنتروپومورفیستی (انسان واره) (خورشید، هوا، آتش، دریا، زمین، بیماری، مرگ و غیره) نیز صورت می گیرد.
۲۰
· در ابتدائی ترین مراحل، این پروژکسیون (امتداد) تصورات انسانی به طبیعت، خصلت شیئی برجسته و غالبی دارد و جهان به صورت جولانگاهی از چیزهای حسی ـ ماورای حسی جلوه می کند.
۲۱
· این روند آنتروپومورفیزاسیون (انسان واره انگاری)، رفته رفته فرم انفصال مواد ماورای حسی ـ فکری از مواد حسی به خود می گیرد.
· یعنی پدیده های طبیعی به شکل ارواح محض در می آیند، استقلال کسب می کنند و همانند موجودات انسانی، شعورمند و اراده مند قلمداد می شوند، به مثابه شخصیت های ماورای طبیعی در می آیند و نسبت به انسان ها نیات خیرخواهانه و یا بد خواهانه پیدا می کنند.
۲۲
· پیش شرط چنین توسعه و تکاملی عبارت بود از درجه نسبتا بالائی از تمایزمندی کار، شروع جدائی کار عمدتا فیزیکی (جسمانی) از کار فکری در همبودهای نجابتی و شروع تضادمندی رابطه فرد با جمع.
۲۳
· تا اینکه بالاخره باور به وجود «روح» قابل انفصال از هستی جسمانی ـ محسوس پا به عرصه می نهد که قبل از همه، نتیجه خواب و رؤیا (به خواب دیدن اعضای مرده طایفه و غیره) بود و این باور به ادامه حیات روح، بعد از مرگ جسم، به روند استقلال یابی موجودات فردی غیرمادی منجر می شود که در زندگی همبود دخیل و مؤثر تلقی می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر