ای آتشین شقایق پر پر
ای پانزده پر متبرک خونین
بر بادرفته از سر این ساقه جوان
سازمان چریکهای فدایی خلق
از سه گرایش عمده و متفاوت زیر تشکیل یافته بود:
۱
«احمدزاده - پویان»
که
به مبارزه مسلحانه شهری اعتقاد داشت
۲
«جزنی»
که
به کار
فرهنگی متمایل بود.
۳
«ضیاظریفی و رفقایش»
که
به مبارزه در روستا و کوهستان تمایل داشت.
تا پیش از سال ۱۳۴۹، چریکهای فدایی در قالب سازمان اعلام موجودیت نکرده بودند و میخواستند با یک حرکت انقلابی اعلام حضور سیاسی کنند و موجودیت خود را اعلام کنند.
واقعه سیاهکل، رویدادی بود در جهت این استراتژی اما در واقع تراژدیای بود ناشی از یک خطای محاسباتی.
حمله به پاسگاه سیاهکل منجر به مداخله مردم بومی شد. متعاقب آن نیروی نظامی شاه کل منطقه را پوشش داد و نتیجتاً کار با دستگیری و قتل و اعدام ختم شد.
چریکها گمان میکردند همانطور که کاسترو با جمعی اندک از رفقایش به کوههای سیرا ماسترا حملهور شد،
دهقانها را بسیج کرد و رژیم باتیستا را برانداخت،
میتوانند دستکم با تبلیغ مسلحانه، اذهان جوانان را به خود جلب کنند.
«نمی کشند کسی را»
گفتم:
«به جوخه های آتش
دیگر نمی برند کسی را.»
گفتم:
«کبود رنگ شهیدان عاشق است.»
سیاوشبگو به دوست،
اگر حال ما بپرسد دوست:
«نمی کشند کسی را، نمی زنند به دار
دگر به جوخه آتش، نمی دهند طعام
نمی زنند کسی را به سینه، غنچه خون
شهید در وطن ما کبود می میرد.»
دور از نگاه غمزده تان، هرزه گوی من
به پگاه می برند
بی نام می کشند
خاموش می کنند صدای سرود و تیر
این رنگ بازها
نیرنگ سارها
گلهای سرخ روی سراسیمه رسته را
در پرده می کشند به رخساره کبود
گل واژه ه ای به سرخی آتش، به طعم دود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر