شیخ محمود شبستری
( ۶۸۷ ق ـ )
گشتی
از
شین میم شین
قدیم و مُحْدَث از هم خود جدا نیست
که از هستی است، باقی دائما نیست
همه آن است و این مانند عنقا ست
جز از حق، جمله اسم بیمسمّا ست
ادامه تجزیه و تحلیل این شعر شیخ شبستر:
۱
همه آن است و این مانند عنقا ست
جز از حق، جمله اسم بیمسمّا ست
معنی تحت اللفظی:
نقش تعیین کننده در دیالک تیک قدیم و محدث (ماده و روح، وجود و شعور)
از آن قدیم (ماده، وجود) است.
جز قدیم همه چیز موقتی و متغیر و متحول است.
قدیم (ماده، وجود) به عنقا شباهت دارد.
قدیم (ماده، وجود) شبیه حق است و همه چیزها غیر از قدیم (حق تعالی) توخالی و واهی است.
یعنی
شبیه اسم بی مسما ست.
عنقا
( ققنوس و به انگلیسی فونیکس (phoenix )
مرغی اساطیری
مرغی افسانه ای که بر فراز کوه قاف سکنی دارد.
این مرغ برای تولید مثل،
روی بیضه اش چنان بال و پر می
زند که خود در آتش حاصله می سوزد و در خاکستر
وجودش نطفه در اندرون بیضه رشد می یابد و بیرون می آید.
گویند در تمام هستی تنها یک مرغ
عنقا وجود دارد که آشیانش بر قله قاف است که بلند ترین قله وجود است.
۲
همه آن است و این مانند عنقا ست
جز از حق، جمله اسم بیمسمّا ست
شیخ شبستر
عینا و عملا
دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)
را
به صورت دیالک تیک قدیم و جدید بسط و تعمیم می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از آن ماده (وجود، قدیم) می داند.
بعد
ماده (وجود، قدیم) را حق تعالی محسوب می دارد.
ضمنا
کلیه چیزهای غیر مادی (روحی، روانی، جدید) را اسم بی مسما قلمداد می کند.
دیالک تیک اسم و مسما
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
از ان محتوا (مسما) ست.
اسم بی مسما
به معنی فرم توخالی و بی محتوا ست.
به معنی فرم محض است.
چنین چیزی اصلا وجود ندارد.
همه چیزهای هستی از ذرات تا کاینات
در دیالک تیکی از فرم و محتوا وجود دارند:
هر اسمی حاوی مسمائی است.
همه آن است و این مانند عنقا ست
جز از حق، جمله اسم بیمسمّا ست
تشبیه ماده (وجود، قدیم) به حق و عنقا اما به چه معنی است؟
این
اولا
بدان معنی است
که
حق (خدا) نتیجه تجرید کلیه چیزهای مادی است
یعنی
مفهومی بیش نیست.
مفاهیم اما چیزهای روحی اند و نه مادی.
اسم واره اند.
ارواح
(مثلا مفاهیم)
از سوی دیگر
چیزهای ذهنی (سوبژکتیوی) اند.
مثل عنقا فقط در ذهن بشر وجود دارند.
سوبژکتیو اند و نه اوبژکتیو (عینی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر