۱۴۰۴ خرداد ۳۱, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۴۵)

  

 
شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت یازدهم

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

 

رئیس دهی با پسر در رهی

گذشتند بر قلب شاهنشهی

 

که حالش بگردید و رنگش بریخت

ز هیبت به بیغوله ای در گریخت

 

معنی تحت اللفظی:

کدخدایی با فرزندش در راهی به پادشاهی برخورد کرد.

با افتادن چشمش به پادشاه رنگش پرید و متحول شد و به مخروبه ای فرار کرد.

   

سعدی

 در این دو بیت شعر،

 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

نخست به شکل دیالک تیک کدخدا و دهقان و بعد به شکل دیالک تیک شاهنشاه و کدخدا بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن طبقه حاکمه (کدخدا و شاهنشاه) می داند.

کدخدا با دیدن شاهنشاه، وحشتزده به بیغوله ای می گریزد و خود را پنهان می کند.

جهان ایدئال سعدی چنین بیغوله ای است:

جامعه ای مبتنی بر نا برابری.

جامعه ای مبتنی بر هراس زبردست از هر زیر دست.

 

سعدی

ضمنا

فرم  هیراشیکی (سلسله مراتبی) جامعه را تعلیم می دهد.

کسی یافت نمی شود که اوتوریته های متنوعی نداشته باشد و اوتوریته کسی  نباشد.

یعنی

 کسی یافت نمی شود که

در داربست دیالک تیک زبردست و زیردست نباشد.

کسی نیست که فرمان ندهد و فرمان نبرد.

حتی شاهنشاه کذائی نوکر و فرمانبر ظبقه حاکمه است

و

به قول سعدی

ظل الله است.

اللهی که انعکاس آسمانی ـ انتزاعی او و امثال او ست.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر