۱۴۰۳ بهمن ۲۲, دوشنبه

انعکاس نوده در آیینه ضمیر محمود دولت آبادی (۶)

   

 تأملی

از

شین میم شین

نمی دانم چرا این جوری بار آمده ایم، ما مردم!
 انگار که درد خودمان را با مرگ دیگران می توانیم علاج کنیم، ما؛
 آن هم با مرگ ذلیل تر از خودمان!
میان باتلاق گیر کرده ایم، اما خیال می کنیم چاره ی کارمان این است که دیگران هم، دیگرانی مثل خودمان، در باتلاق گیر کنند و بمیرند!
 این دیگر خیلی حرف است که ما مردم برای خودمان این قدر بخیل هستیم و برای دیگران آن قدر سخاوتمند!
 ما چه جور مردمی هستیم آخر؟!

 کلیدر

 این بند آخر از این فراز از کلیدر را نخست تجزیه و بعد تحلیل مارکسیستی می کنیم:

۱

نمی دانم چرا این جوری بار آمده ایم، ما مردم!

 محمود دولت آبادی

در این جمله، دلیل بخل و همدیگر ستیزی خلایق را در طرز بار آمدن (تربیت) آنها می داند.

به زعم او

اگر خلایق طور دیگری تربیت شده بودند، بشردوست می بودند و نه بشرستیز.

این سمتگیری فکری را در قرن هجدهم فلاسفه و ادبای اروپایی  نمایندگی کرده اند.

 آنچه که  محمود دولت آبادی نمی داند، خصلت طبقاتی تربیت است.

تربیت ماورای طبقاتی وجود ندارد.

 ۲

 انگار که درد خودمان را با مرگ دیگران می توانیم علاج کنیم، ما؛
 آن هم با مرگ ذلیل تر از خودمان!

 این ادعای محمود دولت آبادی شاید اینجا و آنجا رئالیستی باشد، ولی تعمیم پذیر نیست.

ساختار و خصلت جامعه، طبقاتی است و اعضای طبقات اجتماعی مختلف اخلاق و روانشناسی اجتماعی متفاوت دارند.

آنچه که محمود دولت آبادی به چالش ادبی ـ اخلاقی می کشد، شاید در رابطه با خرده بورژوازی مثلا بقال ها معتبر باشد.

خرده بورژوازی

متنفر از پرولتاریا و پاچه خوار بورژوازی است.

به فقرا گرانفروشی و کمفروشی می کند و به اغنیا تخفیف و نسیه می دهد.

دلیل این رفتار خرده بورژوازی در تحلیل نهایی نه تربیتی، بلکه طبقاتی است:

خرده بورژوازی

در هراس از ورشکستکی و سقوط اجتماعی و تبدیل شدن به پرولتاریا به سر می برد.

به همین دلیل نفرت خودپوی عمیقی نسبت به پرولتاریا دارد.

اگر کسی به رفتار دار و دسته روحانیت با اعضای حزب توده دقت کند،

خصلت خرده بورژوایی آن آشکار می گردد:

شلوار ژنده و پاره پوره ای به کارگران اسیر حزب توده می دهند و بعد در حیاط زندان با نمایان شدن اینجا و آنجای آنها از خنده روده بر می شوند و کیف لاشخور می کنند.

مراجعه کنید

به 

نامه کیانوری به خامنه ای


طرز رفتار بورژوازی (ساواک) با اعضای حزب توده، محتوای طبقاتی دیگری داشته است و از قرار دیگری بوده است.


خرده بورژوازی

از سوی دیگر

با دیدن رفاه بورژوازی، آب حسرت از همه سوراخ ها و سنبه های اندامش بیرون می زند و به پاچه خواری آنان می پردازد.

 این طرز رفتار با ذلیلتر از خود، نه ملیتی، بلکه طبقاتی است.

خرده بورژوازی همین امروز در اروپا هم با پرولتاریا و پناهندگان و آوارگان بی همه چیز

همین رفتار را دارد.

دزدیدن از فقرا در روند خرید از فروشگاه ها رواج چشمگیر دارد.

دست خود فروشنده هم نیست.

این خلق و خوی طبقاتی است.

در هر سال بیش از ۷۰۰ محل اطراق کارگران خارجی و پناهندگان بی پناه

توسط همین اجامر خرده بورژوا به آتش کشیده می شوند.

 کثیف ترین اعمال توسط اجامر همین خرده بورژوازی و بی خانمانان دیگر در حق زحمتکشان شهر و روستا صورت می گیرند:

در خیابان و خانه و کارخانه و زندان.

آدم، آدم است و برای نجات از مرگ از گرسنگی به هر کثافتکاری دست می زند:

همنوع خود را به اجامر طبقات حاکمه لو می دهد، شکنجه می کند، دار و ندارش را به غارت می برد.

سقوط اخلاقی

در وهله اول دلیل طبقاتی دارد و نه تربیتی.

خود تربیت هم دلیل طبقاتی دارد.


ادامه دارد.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر