۱۴۰۳ اسفند ۴, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۶۳)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت هشتم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۷ ـ ۸۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

پسر را نشاندند پیران ده

که مهرت بر او نیست مهرش بده

 

بخندید و گفتا:

«به صد گوسفند

تغابن نباشد رهائی ز بند.»

معنی تحت اللفظی:

بزرگان روستا به پسر عموی دختر گفتند:

«اگر دوستش نداری، مهریه اش را پرداخت کن و طلاقش بده.»

خندید و گفت:

«اگر صد گوسفند بابت مهریه بدهم و از قید و بند او رهایی یابم، ضرر نخواهم کرد.»

 

 

سعدی در بیت اول شعر،

از واکنش معقول پیران ده سخن می گوید که از مرد می خواهند که اگر از زن خوشش نمی آید، مهریه اش را بدهد و ماجرا را خاتمه بخشد.

سؤال البته این است

که اصولا چرا بدون داشتن علاقه نسبت به زن، ازدواج کرده است.

 

سعدی

 در بیت دوم شعر،

از آمادگی مرد به طلاق، به هر بهائی هم که باشد، سخن می گوید و میزان نفرت او را نسبت به زن نشان می دهد.

عشق

باید هم چنین باشد:

یکی عاشق دیگری باشد و دیگری متنفر از عاشق خویش باشد.

عشق همیشه در دیالک تیک عشق و نفرت وجود دارد.

این بدان معنی است که عشق رابطه نیست تا دو طرفه باشد.

اگر عشق دوطرفه گردد، سلب عشقیت می شود و به دوستی و یا رفاقت مبدل می شود.

 

به همین دلیل

خیلی ها برای تبدیل عشق به دوستی و رفاقت،

حتی مواضع طبقاتی خود را ترک می گویند و از

 منافع طبقاتی خود صرفنظر می کنند.

مثلا خیلی از فئودال زاده ها «توده ای» می شوند تا به وصل معشوق توده ای خود نایل آیند.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر