رخشنده اعتصامی
(۱۲۸۵ – ۱۳۲۰)،
معروف به پروین اعتصامی
درنگی
از
میم حجری
بلبل آهسته به گل گفت شبی
که مرا از تو تمنائی هست
من به پیوند تو یک رای شدم
گر تو را نیز چنین رائی هست
معنی تحت اللفظی:
بلبل آهسته به گل گفت:
با عرض پوزش، من مایل به وصلت با تو هستم، اگر البته موافق باشی.
از همین اندیشه و لحن و تبیین پروین می توان به تفاوت و تضاد عظیم او با میلیون ها شاعر دیگر پی برد.
دیالک تیک گل و بلبل
در ادبیات فئودالی ما
به شکل دیالک تیک عاشق و معشوق تصور و تصویر شده و بسط و تعمیم یافته است.
بسان دیالک تیک پروانه و شمع.
محتوای طبقاتی این تصور و تصویر و بسط و تعمیم،
عمیقا فئودالی و آنتی فمینیستی است:
معشوق
خواه در هیئت گل و خواه در هیئت شمع و خواه در هئت ساقی و شاهد،
عملا و عینا
زن واره و شاهد واره است:
اهل ناز است.
بی وفا ست.
بی رحم و قسی القلب و خودخواه و خودپرست و فتنه انگیز و عاشق ستیز و مزور و حقه باز و حتی خونریز است.
شمع آسا ست که عاشق خود را در هیئت پروانه به آتش می کشد.
عاشق
در این شعر پروین اما از طراز و تبار دیگری است.
زن آسا ست.
سرشار از رئالیسم و راسیونالیسم (واقع گرایی و خردگرایی) و تفاهم و هومانیسم (انسان گرایی) و در این شعر، ناتورالیسم (گل گرایی) است.
بلبل
در این شعر پروین، کمترین شباهتی به عاشق در ادبیات برده داری و فئودالی ایران ندارد.
بلبل
بر خلاف عشاق از هر نوع و در هر صورت و اسم و رسم،
در بند غریزه جنسی کور و در نتیجه، کر و خر و کور نیست.
بلبل
خر، خردستیز، بی شرم و بی شعور و بی شخصیت نیست.
سؤال این است
که منشاء طبقاتی و ایده ئولوژیکی (تئوریکی ـ معرفتی) این استثنائیت پروین چیست؟
شاید کسانی که فمینیستی ـ بورژوایی می عندیشند، ادعا کنند
که دلیل این استثنائیت پروین
زن بودن شاعر است.
این ادعای بی پایه نیست و حاوی ذراتی از حقیقت است.
اما زنان شاعر در این سامان، کمترین شباهتی از هیچ لحاظ و نظر به پروین نداشته اند.
۹۹ در صد آنها تابع قاعده طبقاتی و ایده ئولوژیکی فئودالی بوده اند و نه استثنا.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر