۱۴۰۳ آبان ۱۹, شنبه

درنگی در مکررات مکرمات (۵۱)

 
 
میم حجری

 
تحت تأثیر تصور و تصویری از شهریار دادور

آهویی عاصی

که

 در اعتراض به بیداد داروغه و بی اعتنا به دشنه و دار
«آرام و درخود
خود را از تمامِ تعلقات ِ پوشنده ی تن
رها می سازد» 

(دادور)
و 

بی پرچمی در دست و بی شعاری بر  لب 
جنگ افزاری از اندام عریان زیبای خویش می سازد 

و

  به جنگ مجانین می رود.

در اعتراض به سامانه و سیستم قرون وسطایی در قرن بیست و یکم
در دهشتکده فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی

و 

در غیاب عقل کل اندیش رهایی بخش،

عاصی و بی پروا به پیک مرگ پوزخند می زند

و

در هیئت آه آهویی در مصاف با باد هرزه 

از پله های عصیان بالا می رود و در آسمان آبی اوج می گیرد.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر