رسول یونان
(۱۳۴۸)
درنگی
از
میم حجری
فقط تاریکی می داند
ماه چقدر روشن است.
فقط خاک می داند
دست های آب، چقدر مهربان.
معنی دقیق نان را
فقط آدم گرسنه می داند.
فقط من می دانم
تو چقدر زیبایی
رسول یونان
معنی تحت اللفظی:
معنی هر چیز را فقط کسی می تواند بداند که بدان نیاز حیاتیی ـ مماتی داشته باشد.
رسول یونان
ایرانپهلوان قیاس به نفس است:
او پیش شرط شناخت هر چیزی را، نیاز شناسنده (سوبژکت شناخت) به آن چیز می داند.
در تئوری شناخت رسول یونان، بی نیازی به چیزی، به معنی بی نصیبی مطلق از شناخت آن چیز است.
بدین طریق،
معیار شناخت، نه پراتیک (عمل، آزمون، آزمایش)، بلکه نیاز جا زده می شود.
چون ظلمت به نور نیاز دارد، پس شناسنده ترین شناسنده روشنی کره قمر است
و
خاک تشنه،
شناسنده ترین شناسنده مهربانی دستان آب است.
به همان اسن که خود او
شناسنده ترین شناسنده زیبایی جانان است.
رسول یونان
شناخت را با کشش و تسخیر و تصاحب و مصرف عوضی گرفته است.
نیاز پیش شرط عشق است و عشق پیش شرط خریت و خردستیزی و محرومیت از شناخت بخور و نمیر.
ضمنا
نه تاریکی شناسنده (سوبژکت شناخت) است و نه خاک.
معنی نان را هم تا حدودی بیولوگ (زیست شناس) و دهقان و آسیابان و شاطر و خمیرگیر می داند و نه گرسنه.
گرسنه مصرف کننده و محتاج نان است.
شناخت هر چیز با تولید آن چیز گره خورده است و نه با مصرف آن چیز.
خیلی ها برق مصرف می کنند بی آنکه بدانند که منشاء و معنی برق چیست.
زیبایی هم فقط میلی و این و آنی و رومی و یونانی (سوبژکتیو) نیست.
زیبایی ضمنا عینی (اوبژکتیو) است.
آسمان پر ستاره فی نفسه زیبا ست
حتی اگر یونان و یونانیان نباشند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر