۱۴۰۳ آذر ۱, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۰۸)

     

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت سوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۴ ـ ۸۵)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

۱

چنین نقل دارم ز مردان راه

فقیران منعم، گدایان شاه

معنی تحت اللفظی:

مردان راه که فقرای ثروتمند و گدایان شاه واره اند، گفته اند:

نگه کرد و قندیل و محراب دید

به سوز جگر نعره ای بر کشید

که حیف است از اینجا فراتر شدن

دریغ است محروم از این در شدن.

معنی تحت اللفظی:

روایت می کنند که حریف با دیدن چراغ های آویزان از سقف مسجد و محراب، به این نتیجه رسید که باید مسجد نشین گردد.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

حکایت یکی از مردان اعجوبه را نقل می کند.

یکی از گدایان شاه و شاهان گدا را،

که چشمش به قندیل و محراب مسجدی می افتد و دم در آن رحل اقامت می افکند، به امید احسانی.

از احسان خبری نمی شود، ولی او دست بردار نیست.

پس از یک سال انتظار بیهوده، در نهایت ضعف و ناتوانی شبی در چاله ای می افتد و نمی تواند بیرون آید.

 

سحر برد شخصی چراغش به سر

رمق دید از او چون چراغ سحر

معنی تحت اللفظی:

سحرگاهان کسی چراغ در دست به سراغش رفت و دید که حریف آخرین نفس هایش را می کشد.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 مردی چراغ در دست را به سراغ مرد راه در گودال مانده می فرستد،

تا راه خروج از گودال را نشانش دهد.

دیدن چراغ، همان و تعبیر آن به برآورده شدن حاجت خویش، همان:

 

همی گفت، غلغل کنان از فرح:

و من دق باب الکریم، الفتح

 معنی تحت اللفظی:

مرد راه با دیدن چراغ، سر از پا نمی شناسد و از فرظ شعف می گوید:

در خانه خدا را زدم و بازشد.

 

مرد راه

 مرد چراغ به دست را با فرستاده خدا عوضی می گیرد، دیالک تیک کنش و واکنش را به کار می اندازد و از واکنش خدا نسبت به کنش خویش سخن می گوید:

هرکس در کریم را بزند (کنش)، در باز خواهد شد (واکنش کریم).

 

این خود فریبی بی غل و غش است.

این انکار واقعیت عینی است.

 

این هتک حرمت بی شرمانه حقیقت است.

تجربه یکساله حریف

 بیهودگی انتظار احسان را نشان داده است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر