۱۴۰۳ آذر ۷, چهارشنبه

درنگی در تفسیر حریفی از دعاوی مارتین هایدگر (۴) (بخش آخر)


  مارتین هایگر  

فیلسوف نازی از نازی آباد آلمان

(۱۸۸۹ – ۱۹۷۶)

درنگی

از 

شین میم شین

 حریف

هایدگر در کل منتقد سوبجکتیویسم دکارتی و <تکنولوژی> به مثابه بستر سازان تمدن جدید و زندگی انسان ها بود.

مخالفت با علم و فن و عقل و پیشرفت جامعتی

یکی از خطوط اساسی در «تفکر» بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر است.

فقط هایدگر نیست.

ضمنا

سوبژکتیویسم بر خلاف علم و فن (تکنیک و تکینولوژی) نه بسترساز  تمدن بشری،

بلکه نشانه عقب ماندگی فکری و علمی و فنی  و فرهنگی است.

 

حریف

به عقیده من

 لُب لباب نظر هایدگر این است 

که انسان در رابطه سه گانه: ا نسان - وسیله - هدف دچار بیگانگی شده است.
 

  دیالک تیک انسان ـ وسیله و هدف

فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک سیستم ـ وسیله و هدف و دیالک تیک سیستم ـ وسیله و آماج است.


آماج

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8902

 


هدف

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4997

 

پایان


هدف

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4323

 

پایان

سیستم هم می تواند چیزی طبیعی و جامعتی باشد و هم می تواند فردی باشد و هم می تواند طبقه ای و یا جامعه ای باشد.

مثال:

دیالک تیک چاقو ـ وسیله ـ ذبح گوسفند و یا پوستگیری از سیب زمینی.

دیالک تیک انسان ـ کتاب ـ   علم و فن و فرهنگ

منظور از بیگانه گشتن در دیالک تیک سیستم ـ وسیله ـ هدف و یا آماج چیست؟

 حریف

چون هدف (تکنولوژیک ) وسیله را تعیین می کند و انسان این وسیله را بکار می گیرد ولی با هدف تعیین شده احساس بیگانگی می کند.

روی این ادعای حریف باید اندکی خم شد:

هدف در دیالک تیک وسیله و هدف، نقش تعیین کننده دارد.

مثال:

برای شرکت در مسابقه فوتبال (هدف)، بشر به توپ (وسیله) نیاز دارد.

منظور حریف حواسپرت از خرافه هدف (تکنولوژیک ) چیست؟

فن و یا تکنیک ویا تکنولوژی همه از دم بسط و تعمیم مفهوم فلسفی وسیله اند.

انسان

قبل از استعمال وسیله، هدف خود را تعیین می کند و بر طبق هدف از قبل تعیین شده، وسیله درخور نیل به هدف و آماج خود را تهیه ویا تولید می کند.

مثال:

انسان (سیستم) برای شرکت در مسابقه فوتبال (هدف)، توپ و کفش و مخلفات لازمه (وسیله) را تهیه می کند.

اگر انسان خر باشد و به عوض توپ، کله قند بخرد، دچار بیگانگی کذایی با هدف کذایی می شود.

حریف

خرافه می بافد و با خرافات بی محتوا پوز می دهد. 


حریف

بیگانگی به زبان ساده یعنی <رابطه بدون ارتباط>.  

 

عجب تحریفی حریف از مفهوم فلسفی بیگانگی سرهم بندی می کند.

رابطه بی ارتباط به چه معنی است؟

 

رابطه اصلا چیست؟

 

رابطه = پل پیوند میان اشیاء و افراد.

 

بیگانگی

در فلسفه مارکس به معنی خالق خود خیال کردن مخلوق خود است.

مثال:

طبقه کارگر سازنده وسایل تولید (کارخانه و ابزارهای کار و ماشین آلات و استخراج کننده مواد خام و غیره) است.

اگر طبقه کارگر خیال کند که وسایل کار او را خانه خراب می سازند و به تخریب کارخانه و مخلفات بپردازد،

مخلوق خود را خالق خود (اوبژکت خود را سوبژکت خود، معلول را علت و مفعول را فاعل)  تصور کرده است.

یعنی از فرط خریت با فراورده های کار خود بیگانه گشته است.

 

مراجعه کنید

به

بیگانگی

(الیناسیون، از خودبیگانگی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11398

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر