۱۴۰۳ آذر ۴, یکشنبه

درنگی در تفسیر حریفی از دعاوی مارتین هایدگر (۲)


  مارتین هایگر  

فیلسوف نازی از نازی آباد آلمان

(۱۸۸۹ – ۱۹۷۶)

درنگی

از 

شین میم شین

 

 مارتین هایدگر

 قبل از مرگش در آخرین مصاحبه اش گفته بود:
<فقط> یک خدا می تواند ما را نجات دهد.

 

بی اعتنا به منظور هایدگر از خدا به مثابه منجی بشریت،

این ادعای او به معنی باور او به اوبژکتیویته (اوبژکت وارگی، چیز وارگی) بشر است.

خدای کذایی

در قاموس هایدگر و حریف، سوبژکت است و بشریت اوبژکت.

همانطور که سوبژکت متهور و جسوری مخلوقی را از غرق شدن نجات می دهد،

خدای کذایی هم بشریت را از غرقاب می رهاند.

بنا بر این ادعای هایدگر و حریف، 

خدای کذایی سوبژکت است و بشریت، اوبژکت.

این به معنی انکار سوبژکتیویته (فاعلیت) بشر است.

این به معنی تحقیر بشریت است.

این توهین به بشریت است که از دید مذاهب بزرگ، اشرف هستندگان کذایی (مخلوقات و موجودات) است.

۲
هایدگر به خدایان (متعدد) معتقد بود.
چون خدایان را نیز جزء هستندگان (موجودات) می دانست

هایدگر 

از دید حریف نه مونوته ئیست (خدای واحد پرست)، بلکه پلی ته ئیست (چندین خدا پرست) بوده است.

دلیل حریف برای اثبات صحت ادعای خود شنیدنی است:

اگر کسی خدایان را جزو هستندگان بداند، بدان معنی خواهد بود که او به وجود خدایان متعدد باور دارد.

 

۳

که عمر تاریخی معین دارند.  

خدایان کذایی از دید هایدگر، ازلی و ابدی، نامیرا و فنا ناپذیر نیستند.

خدایان کذایی

مثل موجودات دیگر تحت تابعیت تریاد (تثلیث) «پیدایش و رشد و زوال» قرار دارند.

خدایان کذایی پس از مدتی می میرند.

خدایانی که منجی بشریت اند، مثل بشر در مقابل عزرائیل و اذنابش، لنگ می اندازند و قبض روح می شوند.

حریف از هایدگر و حتی از خویشتن خویش نمی پرسد 

که این خدایان کذایی مردنی و فانی از کجا می آیند؟

 


قارچ حتی از نیستی نمی روید.

چه رسد به خدا.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر