۱۴۰۳ مهر ۱۳, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۸۰)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۳ ـ ۸۴)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

نظر کردی این دوست در وی نهفت

نگه کرد باری به تندی و گفت

که ای خیره سر، چند پوئی پی ام

ندانی که من مرغ دامت نی ام؟

گر ات بار دیگر ببینم، به تیغ

چو دشمن ببرم سرت، بی دریغ

معنی تحت اللفظی:

حریف عیاش، مخفیانه به شاهد خوب روی سمرقندی نظر می انداخت.

شاهد سمرقندی گفت:

مگر نمی بینی که من محل سگ حتی به تو نمی گذارم؟

اگر بار دیگر به من گیر بدهی، سرت را از تنت جدا می کنم.

 

سعدی

در این بیت شعر،

 دیالک تیک عشق

را

از صراحت می گذراند و آن را به شکل دیالک تیک عاشق و دشمن بسط و تعمیم می دهد.

اکنون حتی خرهای شیراز می توانند بدانند که اینجا هرگز نمی تواند، از عشق دوطرفه و متقابل سخن در میان آید.

اینجا می توان، در بهترین حالت، از تمایل یکطرفه صحبت کرد و آن را در قالب دیالک تیک عشق و نفرت ریخت:

دیالک تیک عشق عاشق و نفرت شاهد.

 

پس می توان گفت، که سعدی با دور انداختن قطب دیالک تیکی نفرت و مطلق کردن قطب دیالک تیکی دیگر، یعنی عشق،

 دیالک تیک عشق و نفرت را به شکل دیالک تیک عشق مسخ و مثله و مخدوش می کند.

این کار همیشگی سعدی و حافظ است.

آنها منکران خستگی ناپذیر نفرت اند.

شاهد حتی حوصله تف کردن بر روی عاشق خود را ندارد، چه برسد به همنشین و همخوابه شدن با او.

او دست به تهدید می زند و ریختن خون کثیف و بی مقدارش را بر زبان می راند.

ولی علیرغم همه اینها، سعدی و حافظ از دیالک تیک عشق سخن می گویند.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر