۱۴۰۳ مهر ۲۰, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حقوق طبیعی (۲۴)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

 شین میم شین

 

  تاریخ تئوری های حقوق طبیعی
ادامه

 

حقوق طبیعی و بورژوازی واپسین

 

۱

·    اما مشخصه توسعه تئوری جامعه و دولت در قرن نوزدهم و بیستم  فقط غلبه بر تئوری حقوق طبیعی و ختم آن نبوده است.

 

۲

·    روی برتافتن ایدئولوگ های بورژوازی از فلسفه روشنگری نیز (که در آن اوتوپی خطرناک برای استمرار جامعه بورژوائی را می دیدند)، به قطع رابطه با تئوری حقوق طبیعی منجر شد که خود را در انحرافات زیر نمودار می سازد:

 

۱

·    در عرفانی کردن مفهوم جامعه

 

۲

·    در مجزا سازی جامعه از دولت

 

۳

·    در ارائه تفسیر دیگری از دولت معقول

 

۴

·    در عمده کردن تقدم دولت به طورکلی

 

۵

·    در خود مختار (مستقل) قلمداد کردن دولت و حقوق  

 

۹

·    در نسبی دانستن سوبژکتیویستی تاریخ  

 

۳

·    نتیجه همه این تشبثات این می شود که حقوق طبیعی ـ به مثابه حقوق هنجاری ـ غیرتاریخی و حقوق مثبت ـ به مثابه حقوق ـ  تاریخی و به مثابه تنها حقوق، واقعی قلمداد شود.

 

·    مراجعه کنید به اثر فریدریش ماینکه تحت عنوان «ایده قدر قدرتی دولت و پیدایش هیستوریسم»

 

۴

·    انگلس به این جریان در اثر خود تحت عنوان «لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمان» اشاره می کند.

 

۵

·    ایدئولوگ های بورژوازی ـ اما درعین حال ـ در واکنش نسبت به این هتک حرمت از حقوق طبیعی و تحریف آن و همچنین در واکنش نسبت به نتایج عملی این ستایش از دولت و حقوق مثبت موجود، به حقوق طبیعی از نو اعتبار می بخشند.

 

۶

·    ایدئولوگ های بورژوازی پس از نفی تاریخ تئوری حقوق طبیعی و همراه با آن، نفی روند تشکیل شعور تاریخی، راجع به حقوق طبیعی نظریات زیر را رواج می دهند:

 

۱

·    حقوق طبیعی  همان ایدئال عدالت بی زمان است

 

۲

·    حقوق طبیعی به معنای «حقوق نظام متعالی است»

 

۳

·    حقوق طبیعی به معنای «عالی ترین حقوق است»

 

۴

·    حقوق طبیعی «برتر از هر نوع حقوق مثبت است»

 

۵

·    حقوق طبیعی باید به مثابه «معیار و وجدان حقوق مثبت تلقی شود»   

 

۶

·    حقوق طبیعی باید به مثابه «قله قوانین و هنجار هنجارها تلقی شود.»

·     

·    (هاینریش میتایس)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر