پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان
ادامه
تئوری های حقوق طبیعی در آلمان
ادامه
۴
کانت
۱
· تئوری حقوق طبیعی تنها در پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم توسط کانت (۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)، فیشته (۱۷۶۲ ـ ۱۸۱۴) و قبل از همه، توسط هگل (۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱) به مواضع انگلیس و فرانسه می رسد و ضمنا با به خدمت گرفتن تجارب انقلاب فرانسه توسعه و تکامل می یابد.
۲
· کانت اندیشه روی برتافتن از نظریه وضع طبیعی ایدئال و حقوق طبیعی مطلق را به اتمام می رساند.
۳
· به نظر کانت، وضع طبیعی اگرچه مبتنی بر بی عدالتی نیست، اما مبتنی بر بی حقوقی است.
۴
· به نظر او با اتحاد تعداد بیشماری از انسان ها تحت قوانین حقوقی، دولت به وجود می آید.
· (کانت، «متافیزیک عادات»، پاراگراف ۴۴)
۵
· به نظر او، «قوه مقننه فقط می تواند شامل حال اراده و خواست جمعی مردم باشد و رئیس دولت تنها می تواند نماینده آن باشد.
۶
· کانت به پیروی از هوبس به این نتیجه می رسد که «مردم بر ضد رئیس دولت قانونی حق مقاومت ندارند.
· زیرا وضع حقوقی تنها به شرط تبعیت مردم از اراده قانونگزار عمومی او می تواند امکان پذیر گردد.
۷
· از این رو مردم حق قیام ندارند، چه برسد به حق شورش بر ضد او ـ به مثابه شخص منفرد (سلطان) ـ به بهانه سوء استفاده از قدرت (خود کامگی)، حمله به شخص او و به خطر انداختن جان او....
۸
· تغییر قانون اساسی دولتی غلط که بعضی وقتها می تواند ضروری باشد، تنها توسط خود خود مختار می تواند از طریق رفرم صورت گیرد.
· ولی نه به وسیله مردم، از طریق انقلاب.»
۹
· کانت ادامه می دهد:
· «اگر روزی انقلابی پیروز شود و قانون اساسی جدیدی تصویب گردد، آنگاه غیرقانونی بودن عمل آغازین (انقلاب) و غیر قانونی بودن اجرای قانون اساسی جدید نباید سبب نافرمانی تبعه کشور ـ به مثابه شهروندان خوب دولت ـ از نظام جدید چیزها شود و آنها نباید از اطاعت صادقانه از ریاست جدید دولت خود داری کنند.»
· (کانت، «متافیزیک عادات»، پاراگراف ۴۹)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر