احسان طبری
(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)
(۷۳ سال)
فیلسوف، نویسنده، شاعر، نظریهپرداز برجستهٔ مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوگ و عضو کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی حزب توده ایران
ویکی پیدیا
درنگی
از
شین میم شین
چه اشباحی است در گردش بر این کهسار آبی رنگ؟
دمی خاموش!
اینک بانگهایی میرسد ایدر
سرودی گرم میخوانند یارانی که با حیدر
سوی پیکار پویانند،
بشنو در ضمیر خود
نوای جاودانیِ اِرانی را که میگوید:
«به راه زندگی، از زندگی بایست بگذشتن»
معنی تحت اللفظی:
ساکت باش و بانگ هایی را که اکنون به گوش می رسند، بشنو.
حیدر و یاران سرود خوانان به پیکار می روند.
صدای جاوندانی ارانی را در ذهن و ضمیر خود بشنو که می گوید:
«به خاطر زندگی باید مرگ را پذیرا شد.»
طبری
در این بند شعر،
در پی نخبه های سابق (مازیار و سندباد و مرداویج و مزدک و بابک)،
دو نخبه معاصر را نام می برد:
حیدر و ارانی را.
طبری عملا دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک حیدر و ارانی بسط و تعمیم می دهد:
حیدر با یاران سرود خوانان به جبهه رزم می رود
و
ارانی تئوری می سازد و شعار می دهد:
«در راه حراست از حیات باید قید حیات را زد.»
این طرز تفکر و طرز استدلال طبری،
نه طرز تفکر و طرز استدلالی فلسفی ـ مارکسیستی، بلکه طرز تفکر و طرز استدلالی فقهی ـ فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی ـ نیهلیستی است.
من که یک مارکسیست لنینیست هستم،
برای
نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم
رسیدم.
اگر حزب اللهی ها و مجاهدین و فدایی ها هم بودند،
همین طرز تفکر را می داشتند و همین طور استدلال می کردند:
به عوض شنیدن صدای پا و سرود حیدر و یاران،
شنیدن صدای پا و تکبیر حیدر کرار و مؤمنان را توصیه می کردند
و
به عوض شنیدن نوای جاودانی دکتر ارانی در دالان دل خود،
شنیدن نوای مولای نینوا در صحرای کربلا را توصیه می کردند:
ان الحیاه عقیده والجهاد.
زندگی عقیده و جهاد است و بس.
مولای نینوا هم مبلغ نیهلیسم بوده است.
چون جهاد همیشه آبستن شهادت (گذشتن از زندگی) است.
طبری
بر این خاکی که ایران است نامش،
بانگ انسانی
دمی پیش نهیب شوم اهریمن نشد خامش.
معنی تحت اللفظی:
در خاک ایران، بانگ انسانی در مقابل بانگ مخوف و شوم اهریمن حتی لحظه ای قطع نشده است.
طبری
در این شعار،
دیالک تیک و یا دوئآلیسم الله و ابلیس و یا اهورا و اهریمن
را
به شکل دیالک تیک و یا دوئآلیسم بانگ انسانی و نهیب اهریمن بسط و تعمیم می دهد
و نقش تعیین کننده را از ان الله (اهورا، بانگ انسانی) می داند.
محتوای این ادعای طبری،
تداوم بی گسست مقاومت در ایران است.
طبری
چنان از خاک ایران سخن می گوید که شاه اللهی ها و اخیرا حزب اللهی ها به نیت عوامفریبی، سخن می رانند.
طبری
خاک ایران را چنان ایدئآلیزه می کند که انگار هیچ خاکی در جهان به گردش نمی رسد.
یکی از مضرات منفی و مخرب مهم شناخت و شعور هنری به ویژه در فرم شعر و نثر شعرگونه همین است.
به همین دلیل،
همه عوامفریبان در همه زمینه ها
از نیچه تا هایدگر
یا شعر سروده اند و یا نثر شعرگونه نوشته اند.
می توان گفت:
هر کس توان تفکر ندارد، شاعر می شود و شعر و یا نثر شعرگونه
سر هم بندی می کند.
به همین دلیل
تحلیل اشعار و آثار هنری برای روشنگری علمی و انقلابی،
الزامی و اجباری است.
حتی اگر به درو کردن خرمن توهین و تهمت و تخریب منجر شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر