۱۴۰۳ مهر ۱۰, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حقوق طبیعی (۱۵)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

 شین میم شین

 

  تاریخ تئوری های حقوق طبیعی

ادامه  

حقوق طبیعی و یا حقوق عقلی غیرمذهبی

قرن هفدهم و هجدهم

ادامه 

 

توماس هوبس

ادامه

 

۸

·    به قول کارل پولاک، «این گذار از وضع طبیعی طبیعی (خودپو) به وضع طبیعی انسانی (عقلی)، در آثار هوبس، به معنی گذار از وضع طبیعی به وضع جامعتی است.»

 

۹

·    منظور هوبس این است که وضع طبیعی (جنگ همه علیه همه) می تواند به وسیله خرد از بین برود و انسان ها حتما نباید به یوغ حقوق طبیعی وضع طبیعی گردن نهند، بلکه می توانند بر آن غلبه کنند و یک وضع جامعتی عقلی را بنیان نهند.

 

۱۰

·    بدین طریق، توسعه و تکامل بشریت دیگر نه به مثابه سقوط از وضع طبیعی، بلکه به مثابه پیشرفت از وضع طبیعی به وضع جامعتی دانسته می شود.

 

۱۱

·    هوبس با اعلام اینکه شهروندان خردمند بانی دولت اند، یعنی با انسانی کردن دولت، با محصول کار عقل بشری دانستن دولت، نه تنها تئوری های حقوق طبیعی تئولوژیکی را رد می کند، که منکر چنین لیاقت ها و معارف انسانی اند، نه تنها بر ضد تئوری الهی دولت، بلکه علاوه بر آن، صریحا بر ضد نظام فئودالی ـ استبدادی موضع می گیرد، که نه شهروند، بلکه رعیت (نوکر و کلفت) می شناسد و در آن سلطان تنها به خواست خود و یا به نام خدا حکومت می کند.

 

۱۲

·    اگر هوبس خواهان تضمین حقوقی مالکیت خصوصی است و برای قدرت سیاسی مبتنی بر قرارداد تبعیت و تسلیم، حق خودمختاری مطلق قائل می شود، قصد توجیه سلطنت فئودالی ـ استبدادی را ندارد.

 

۱۳

·    هوبس هرگز خطاهای سلاطین زمان خود را نادیده نمی گیرد.

 

۱۴

·    پیشرفته بودن تئوری جامعتی و دولتی مبتنی بر حقوقی ـ  طبیعی  هوبس از نقطه نظر تاریخ ایده ها غیرقابل انکار است.

 

۱۵

·    توسط هوبس، فلسفه سیاسی مدرن اولین فرم سیستماتیک خود را کسب می کند و در بررسی انتقادی از آموزه هوبس (که از نقطه نظرهای مختلف ـ قبل از همه ـ در قرن هجدهم میلادی در فرانسه صورت گرفته)، قوام می یابد.

 

۱۶

·    این نکته خود را در تذکر هگل راجع به این حکم که «انسان طبیعتا شرور است»، آشکارا نشان می دهد، تذکری که انگلس به مثابه نکته ای بسیار مهم عمده می کند.

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۱، ص ۲۸۷)

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر