۱۴۰۳ مهر ۷, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۷۶)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

سایه

روزی که جان فدا کنمت باورت شود

دردا که جز به مرگ نسنجند قدر مرد

معنی تحت اللفظی:

 روزی قدر مرا خواهی دانست که به خاطر تو از جان بگذرم.

قاعده این است که قدر مرد را فقط و فقط با معیار مرگ او بسنجند.

  

این فقط سایه نیست که مسموم از زهر پراگماتیسم است.

اکثریت قریب به اتفاق رهبران سیاسی به این درد دچارند و تا به جوهر هومانیستی مارکسیسم پی ببرند، آبها از آسیاب افتاده اند.

 

آنگاه باید نشست و مرثیه های «سماع سرد» سرود.

برای سایه هدف، نه بشریت، نه جامعه، بلکه نبرد است.

ولی نبرد برای چیست؟

ولی نبرد برای کیست؟

 

از لب پیمانه، گر سر می رود، لب بر مگیر

مرد را از جان گذشتن به ز پیمان گشتن است.

معنی تحت اللفظی:

اگر سرت بر باد رود، از لب پیمانه، لب بر ندار.

مرد

ترجیح می دهد که از جان بگذرد، ولی از پیمان نگذرد.

 

سایه در این بیت غزل،

 دیالک تیک عهد و وفا

 را

 به شکل دیالک تیک پیمان و جان بسط و تعمیم می دهد.

به نظر سایه پیمان بر جان تقدم دارد.

 

این سیلی بر صورت هومانیسم است.

کدام منطق و استدلال پشت این یاوه قرون وسطائی کمین کرده است؟

چرا پیمان برتر از جان انسان است.

پیمان برای چیست؟

پیمان برای کیست؟

نه سایه دلیلی علمی دارد و نه امثال او.

در همه این خرافه ها رد پای سعدی و حافظ است که به وضوح تمام دیده می شود.

 

سعدی و حافظی که بر خلاف سایه و پهلوانان با نام و بی نام دیگر، فکر و ذکری جز لذات مادی نداشته اند، سودائی جز حفظ و تحکیم نظام جامعتی بنده داری ـ فئودالی نداشته اند.

این چه زندگی زیبائی است که برایش اندیشمندن قوم خود را فدا کنند؟

 

در این گونه نظرات ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی)

دیالک تیک شخصیت و تاریخ، دیالک تیک قهرمان و توده، دیالک تیک تئوری و پراتیک جاهلانه تخریب می شود.

از خون یاران و سرداران و پهلوانان

تیغ همنبرد  آب نمی خورد و آبدیده نمی شود، بلکه کند می شود و از کار می افتد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر