۱۴۰۳ شهریور ۳۱, شنبه

درنگی در دو شعر برای مرتضی کیوان (۲۵)

 مرتضی کیوان 
(آخرین نفر از راست)
(۱۳۰۰ خورشیدی اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تهران) 
شاعر، منتقد هنری، روزنامه‌نگار و فعّال سیاسی

 

درنگی 
از
میم حجری
 
شاملو

به خاطرِ ناودان، هنگامی که می‌بارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک، هر چیزِ پاک
 به خاک افتادند
 
به یاد آر
عموهایت را می‌گویم
از مرتضا سخن می‌گویم.
پایان
 
معنی تحت اللفظی:
توده ای ها
(کیوان و یاران)
به خاطر ناودان ها وقتی که باران می بارد،
به خاطر کندوها و زنبورهای کوچک شان،
به خاطر جار سپید ابر در آسمان بزرگ آرام
و
به خاطر نوزادی و هر چیز کوچک دیگری
به استقبال مرگ رفتند و مردند. 
حرفم از برادران خودم و عموهای تو ست.
به یاد داشته باش.
 
۱
به خاطرِ ناودان، هنگامی که می‌بارد
 
در این جمله شاملو نیز قبل از همه، 
دیالک تیک جزء و کل 
 به شکل دیالک تیک باران و ناودان بسط و تعمیم داده می شود:
به شکل دیالک تیک قطرات کوچک باران و جریان مجموعه انبوهی از قطرات از ناودان.
 
بارش باران در روانشناسی سکنه سرزمین های کم آبی مثل کشور کیوان
مظاهر مادی زیبایی و پاکی اند.
جزو نعمات طبیعی اند.
 
منظور شاملو هم این است که توده ای ها به خاطر زیبایی های طبیعی عادی
 به خاک افتاده اند.
 
شاملو
موقع سرودن این شعر،
خواه و ناخواه
خود را جای کیوان و یاران می گذارد
و
روندهای روانی آنها را پوئه تیزه می کند، یعنی مادیت هنری ـ استه تیکی به آنها می بخشد.
 
در این جمله شاملو
انعکاس هنری ـ استه تیکی روانشناسی محکومین به اعدام تبیین می یابد:
   اندوه کیوان و یاران  به وقت تیرباران
 به دلیل محرومیت ابدی از مناظر و  نعمات و عناصر طبیعی زیبا نیز بوده است.


 
به آذین
 یکی دیگر از یاران کیوان، 
در اثری تحت عنوان «میهمان این آقایان»،
در زندان، به زیبایی های زندگی از قبیل اغذیه و اطعمعه و اشربه تهیه شده توسط همسرش اشاره می کند و به فرمولبندی اندیشه پربار و ماندگار زیر مبادرت می ورزد:
«زندگی حق خود را می خواست.»
 
محمد زهری نوجوان
یکی دیگر از شعرای توده ای
نیز در غربت دربدری از یار و دیارش
به محرومیت از ترشی های مادرش  اشاره می کند.

مراجعه کنید
به 

جهان بینی محمد زهری در آیینه این و آن 

(بخش اول)   

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5859


البته انعکاس زیبایی های هستی بسته به خاستگاه و پایگاه طبقاتی هنرمندان متفاوت است:
اگر یکی از شعرای توده ای از قبیل لاهوتی و زهری و کسرایی جای شاملو بود،
شاید به عوض سانترالیزاسیون  دیالک تیک باران و ناودان، 
دیالک تیک باران و مزارع و مراتع و باغات تشنه سوزان
را
سانترالیزه می کردند.
یعنی
زیبایی را از دید توده خاک آلود نمودار می ساختند.
 
مراجعه کنید
به 

سیری در  شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر»

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10180

 
https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_17.html
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر