احسان طبری
(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)
(۷۳ سال)
فیلسوف، نویسنده، شاعر، نظریهپرداز برجستهٔ مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوگ و عضو کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی حزب توده ایران
ویکی پیدیا
درنگی
از
شین میم شین
شعری از فیلسوف فرزانه احسان طبری
آذر فراهانی
طبری
کنون
که بر زمین روی،
روان
جوان کن از فروغ زندگی.
کنون که بر زمین چمی
دمی،
نمی ز اشک خود،
به خاک وی نثار کن.
بر این زمین پیر
(گورگاه و زادگاه خود)،
گذار کن.
معنی تحت اللفظی:موقع رفتن بر روی زمین، روان خود را از پرتو زندگی جوان کن.
موقع خرامیدن بر روی زمین، اشکی به خاک آن نثار کن.
بر این زمین سالخورد که دیالک تیکی از زادگاه و گورگاه است، گذار کن.
یکی از یاران مهرگان و جوانشیر که توبه نکرد و اعدام شد و احدی از توده ای های دهها فرقه مدعی نمایندگی حزب توده،
اسمش را حتی نمی داند،
در برگشت از نشستی با احسان طبری گفت:
«یک عالمه اندیشه ازبر کرده و مثل بلبل تکرار می کند.»
(نقل به مضمون)
حق با او بود.
ولی منظورش چه بود؟
کیانوری خود را همتراز لنین تصور می کرد و طبری را همتراز مارکس.
آرزو و اوتوپی بر پیران عار نیست.
ما فکر نمی کنیم که کیانوری یک میلیونم آثار مارکس و لنین را خوانده باشد،
شناخت آندو پیشکش خیالپرستان بزرگ جهان.
البته
خود کیانوری و یاران
اکنون به اوتوپی و رؤیا و حسرت و آرزوی ما بدل شده اند.
به داد مردم دنیا، مگر خدا برسد.
مشخصه دیگر احسان طبری را اندرز گویی تشکیل می دهد.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم.
تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال.
سعدی
در این بند از شعر طبری هم خواننده و شنونده شعر، اندرز باران می شود.
هنوز معلوم مان نشده که منظور طبری از زمین چیست که مرید او باید بدان گذار کند؟
تفکر مفهومی
یعنی تعریف پیشاپیش مفاهیم (در این مورد، مفهوم زمین) و سپس ابراز نظر راجع بدان.
درست به همین دلیل،
کشف و تعریف سلول به عنوان آجر اولیه ارگانیسم های نباتی و جانوری و بشری،
انقلابی در بیولوژی
بوده است
و
کشف و تعریف مفهوم کالا (به عنوان سلول جامعه سرمایه داری)
توسط کارل مارکس در کاپیتال،
انقلابی در کاپیتالیسم شناسی.
از او بخواه همتی
که تا بر آن رونده ای
نپیچی از سبیل مردمی، دمی
چو مرگ بی امان رسد،
ز راه چون درندگان.
که از برش نروید، آه
گیاه لعنتی ز تو،
به زیر پای زندگان.
معنی تحت اللفظی:از زمین (که رهزن و گورگاه و زادگاه و خیلی چیزهای دیگر است) همت بطلب تا لحظه ای حتی از راه «خدمت به مردم» منحرف نشوی.
فراموش مکن که اگر مرگ بی امان بسان درندگان از راه برسد،
چنان رهسپار گور می شوی که ازت حتی گیاه لعنتی در زیر پای زندگان نمی روید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر