درنگی
از
میم حجری
حق پرست
کسب هژمونی طبقه کارگر از نان شب هم واجب تر است.
هیچ راه دیگری نیز بشریت را به سر منزل مقصود نمی رساند.
اما، نکته نه این ضرورت غیر قابل انکار که تناسب نیروهاست
که باید لبه ترازوی آن به نفع کارگران و زحمتکشان متمایل شود
و
این امر مبارزه ای شگرف را توام با روشنگری سیستماتیک طلب می کند.
در مورد شرائط نیز در ارتباط با شرائط جهانی صحبتی به میان نیامده است.
حرف در مورد شرائط خاص ایران و افغانستان است
که شرائط برای رهبری طبقه کارگر در حالی که وظیفه از دوش بورژوازی آغازین برداشته شده نیز مهیا نبوده و عملا هیچ نیرویی برای رهبری جنبش ضد فئودالیسم در جامعه وجود نداشت.
امپریالیسم نیز منافع خاص خودش را در این گذار جستجو می کرد.
فئودالیسم عملا نه تنها راه رشد همه جانبه در ایران را سد کرده بود که تبدیل به نیرویی بازدارنده در برابر ارائه کالاهای کشورهای امپریالیستی هم شده و عملا اجازه نمی داد ایران تبدیل به بازاری پر درآمد برای امپریالیسم شود.
در افغانستان نیز علارغم این همه تنش و سرگذشت خونینی که از سرگذرانده است هنوز در خم یک کوچه ایم و چه بسا افغانستان با دگر دیسی آرام و طی مدت زمانی طولانی بتواند بنیان های سرمایه داری در افغانستان شکل بگیرد و گسترده شود.
در افغانستان هنوز، ما درگیر مبارزه برای درس خواندن دختران هستیم.
در حال حاضر کدام طبقه کارگر توانایی دارد گذار افغانستان به سرمایه داری را به سر انجام برساند؟
مسلما در آینده با رشد جنبش در وسعت جهانی و در سطح منطقه این گذار تسریع خواهد شد، اما در حال حاضر کدام چشم اندازی برای رهبری طبقه کارگر و حزب مربوطه وجود دارد؟
ممنون.
این کامنت حق پرست باید تجزیه و و سپس تحلیل مارکسیستی شود.
پرولتاریا و حزب مارکسیستی اش
هر گذاری را (تکرار می کنیم هر گذاری را) رهبری می کند و نه طبقه و قشر اجتماعی دیگری.
قرعه کار در دوران کنونی فقط به نام پرولتاریا افتاده است.
حتی اگر پرولتاریا نخواهد ویا اصلا نباشد.
سطح توسعه نیروهای مولده تغییری در فونکسیون تاریخی ـ جهانی سوبژکت تاریخ نمی دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر