شهریار
(۱۲۸۵ ـ ۱۳۶۷)
درنگی
از
میم حجری
گمان کردم که با من همدل و همدین و همدردی
به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
چه گویم بر سرم با ناجوانمردی چه آوردی
اگر میخواستی عیب زبان هم رفع میکردی
به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
چه گویم بر سرم با ناجوانمردی چه آوردی
اگر میخواستی عیب زبان هم رفع میکردی
ولی ما را ندانستی به خود هم کیش و هم میهن
الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من
معنی تحت اللفظی:
من تصور می کردم که تهرانی ها با آذری ها همدل و همدین و همدردند.
در حالیکه آذری ها مردند و تهرانی ها نامردند.
ضمنا ناجوانمردند.
عیب آذری ها فقط نا آشنایی به زبان فارسی است که تهرانی ها اگر حسن نیت می داشتند، رفع می کردند.
تهرانی ها آذری ها را همدین و هم میهن نمی دانند.
ای تهرانی
انصاف داشته باش، تو خری و یا آذری ها؟
۱
گمان کردم که با من همدل و همدین و همدردی
شهریار به نمایندگی از طرف آذری ها
گمان برده که تهرانی ها همدین و همدل و همدرد آذری ها هستند و اکنون پس از تجربه تحقیر بر بطلان گمان خود پی برده است.
خود همین مصراع شعر شهریار دال بر ساده لوحی شهریار و آذری ها ست:
اولا
تهرانی ها نه طبقه ای همگون و همسان و همانند،
بلکه ترکیبی از طبقات مختلف و متفاوت و متضادند.
همدلی قبل از همه دلیل طبقاتی دارد و نه جغرافیایی.
تهرانی کارگر و دستفروش می تواند با کارگر و دستفروش آذری همدل باشد و نه تهرانی فئودال و روحانی و سرمایه دار.
ثانیا
تهرانی ها فقط مسلمان شیعه مذهب نیستند.
تهرانی ها مثل آذری ها ترکیبی از پیروان ادیان و مذاهب مختلفند.
تهرانی یهودی و ارمنی و زرتشتی و غیره
فقط با یهودیان و ارامنه و زرتشتی های آذری همدین اند.
ثالثا
همدردی ناشی از تمایلات هومانیستی است و نه ناشی از عوامل جغرافیایی.
رابعا
همدردی بستگی به داشتن سطح عالی شناخت و شعور سیاسی است.
از گاو و خر نمی توان انتظار همدردی با گاوان و خران دیگر داشت.
سعدی این مشخصه را در شعری راجع به فقیه متمولی از سوریه نشان داده است:
فقیه می گوید:
روی من از فرط بینوایی زرد نشده است.
روی من در نتیجه غمخواری با بینوایان (هومانیسم عمیق) زرد شده است.
۲
به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
شهریار دلیل حدس و گمان غلط خود از تهرانی های انتزاعی را مردیت خود می داند.
شهریار
بدین طریق از ذلت ساده اندیشی و ساده لوحی، فضیلت می سازد.
دیالک تیک مردی و نامردی
از معاییر اخلاقی نظامات برده داری و فئودالی ـ روحانی است
و
محتوای آنتی فمیینستی (زن ستیزانه) دارد.
دیالک تیک مرد و زن
در حقیقت مترادف با دیالک تیک مرد و نامرد است.
شهریار در این شعر هم به تحقیر زنان پرداخته است.
چرا مردی کند دعوی کسی کاو کمتر است از زن
۳
چه گویم بر سرم با ناجوانمردی چه آوردی
شهریار در این مصراع شعر
آذری های انتزاعی را و قبل از همه خود را
جوانمرد و تهرانی های انتزاعی را ناجوانمرد جا می زند.
دیالک تیک جوانمردی و ناجوانمردی
بر مبنای دیالک تیک مردی و نامردی ساخته شده و مثل آن، یکی از معاییر اخلاقی نظامات طبقاتی است.
۴
اگر میخواستی عیب زبان هم رفع میکردی
اگر میخواستی عیب زبان هم رفع میکردی
شهریار از فرط عقب ماندگی سیاسی و فکری و فلسفی و فرهنگی
هنوز مخالفتی با ستم ملی ندارد
و
به حق خلق ها در رابطه با تکلم و تعلیم و تعلم به زبان مادری خود
(خودمختاری)
بی اعتنا ست.
در حالیکه خلق آذربایجان تحت رهبری فرقه دموکرات در زمینه مبارزه با ستم ملی پیشاهنگ همه خلق های کشور بوده است.
شهریار
انتظار دارد که همه خلق ها فارسی بدانند و تهرانی های انتزاعی، نقش آموزگار بزرگوار بازی کنند.
۵
ولی ما را ندانستی به خود هم کیش و هم میهن
الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من
الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من
شهریار اکنون متوجه شده که تهرانی های انتزاعی
برای همکیش و هم میهن بودن کذایی خلق های دیگر
تره حتی خرد نمی کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر