شهریار
(۱۲۸۵ ـ ۱۳۶۷)
درنگی
از
میم حجری
به شهریور مه پارین که طیارات با تعجیل
فرو میریخت چون طیر ابابیلم به سر سجیل
چه گویم ای همه ساز تو بی قانون و هردمبیل
تو را یک شب نشد ساز و نوا در رادیو تعطیل
فرو میریخت چون طیر ابابیلم به سر سجیل
چه گویم ای همه ساز تو بی قانون و هردمبیل
تو را یک شب نشد ساز و نوا در رادیو تعطیل
ترا تنبور و تنبک بر فلک میشد مرا شیون
الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من
معنی تحت اللفظی:
حتی در گرمای جهنمی شهریور ماه
ساز و دهل در رادیوی تهرانی ها قطع نمی شود.
شیون آذری ها از ساز و تنبور تهرانی ها به فلک می رسد.
ای تهرانی انصاف داشته باش،
آذری ها خرند ویا تهرانی ها.
در این بند این شعر شهریار
انتقاد آخوند واره شاعر از رادیوی پایتخت تحفه نطنز به عمل می آید.
روحانیت شیعه
(شاید هم روحانیت به طور کلی)
مبلغ و مشوق و مدافع نوحه و مرثیه و تعزیه و مخالف جشن و شادی و رقص و خوشگذرانی است.
این سمتگیری ایده ئولوژیکی مبتنی بر زندگی ستیزی سنتی روحانیت
باید مورد تجزیه و تحلیل مارکسیستی مشخص قرار گیرد.
یکی از دلایل نظری این سمتگیری ایده ئولوژیکی
تحقیر قرانی ـ فقهی دیرمان زندگی کوتاه و موقتی دنیوی و تجلیل افراطی «زندگی» ابدی اخروی است.
آل عبا و اشرافیت برده دار در صدراسلام
بدین طریق
کیش شهادت را برای اشاعه خوف انگیز نظام برده داری به خدمت می گیرند.
مرگ تجلیل می شود و زندگی تحقیر.
ما با نوعی نیهلیسم (پوچیگرایی) در فقه اسلامی سر و کار داشته ایم
که
آبشخور تروریسم کور و فاناتیکی فوندامنتالیسم اسلامی است.
تار و پود ادربیات فئودالی ـ روحانی
به تحقیر دنیا و تجلیل اخرا اختصاص یافته است.
شهریار
هم به لحاظ طبقاتی
متعلق به اشراف فئودال و روحانی است
و
هم روشنفکر اشرافیت فئودالی ـ روحانی است.
آنچه که شهریار نمی داند، این است که تهرانی های کذایی هم بلند بلند حرف زدن آذری ها را آزارنده استنباط و ادراک می کنند
و
مورد استهزاء از تاقچه بالا قرار می دهند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر