۱۴۰۳ شهریور ۹, جمعه

درنگی در شعر شهریار تحت عنوان «تهران و تهرانی» (۱۰)


شهریار
(۱۲۸۵ ـ ۱۳۶۷) 
 
درنگی 
از
میم حجری
 
چرا با دوستدارانت عناد و کین و لج باشد
چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد
مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد
هنوز از ما ست ایران را اگر روزی فرج باشد

تو گل را خار میبینی و گلشن را همه گلخن
الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من
 
معنی تحت اللفظی:
آذری ها دوستداران تهرانی ها هستند
خصومت تهرانی ها با آذری ها بی دلیل است.
ایران که از تهران تا کرج نیست.
اگر گشایشی برای ایران باشد، از آذربایجان است.
تهرانی ها گل را خار می بینند و گلشن را گلخن.
 
شهریار 
در این بند شعر
علیرغم حسن نیت و صحت موضعگیری در تحلیل نهایی، ضمن تحقیر تهرانی ها و تجلیل آذری ها،
بر تضادهای دیرین میان خلق ها پرده می کشد.
 
تحقیر آذری و کرد و لر و بلوچ و عرب و غیره توسط تهرانی ها
فرمی از تحقیر روستایی توسط  شهری است.

دیالک تیک شهر و ده
خاص ایران نیست.

در همه جوامع طبقاتی، سکنه دهات و قصبات توسط سکنه شهرها 
تحقیر می شوند.

 پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی، 
حل تضاد شهر و ده 
یکی از وظایف مهم طبقه کارگر و حزبش محسوب می شود.

حل حقیقی این تضاد هم در گرو پیروزی طبقه کارگر و گذار جامعه به جامعه سوسیالیستی است.

دو طبقه اصلی هر جامعه سوسیالیستی را طبقه کارگر و طبقه دهقانان تعاونی های تولیدی تشکیل می دهند.

بدین طریق
هم کشاورزی تحول کیفی می یابد و مکانیزه  و صنعتی و راسیونالیزه و اوتوماتیزه  می شود
و
هم دهقانان رشد فکری و فنی و فرهنگی می کنند
و
هم تضاد شهر و ده رفته رفته حل می شود.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر