عشق و عاشقی ، هر چند لطیف و پر احساس باشد، ریشه در شهوت دارد!
هرچه انسان از لحاظ درونی غنی تر باشد،
دیگران را تهی تر می یابد؛
و بسیاری از چیزهایی که افراد عادی را ارضا می کند،
برای او سطحی و پوچ است.
آرتور_شوپنهاور
درنگی
از
میم حجری
همه اجامر مرتجع
چه فاشیستی و امپریالیستی و چه فئودالی و فوندامنتالیستی
گنده گوزند و بس.
رابطه عشق با سکس
مثل رابطه سماور با سوراخ خروج بخار است.
اگر سکس نباشد
عاشق منفجر می شود.
مگر ریشه سماور در سوراخ خروج بخار است
ای بدبخت؟
شوپنهاور
معلم نیچه بوده
و
رابطه فکری اش با نیچه
شبیه رابطه فکری بروجردی با خمینی
بوده است.
شوپنهاور
بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش
را
دعوت و ترغیب به کفن و دفن داوطلبانه می کند.
مبلغ یأس و نومیدی و بدبینی و مرگ است.
نیچه
بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش
بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش
را
شیر می کند و به جنگ پرولتاریای انقلابی می فرستد
و
ضمن تف باران کردن بردگان،
ابدیت حاکمیت برده داران را تئوریزه می کند.
بروجردی و خمینی
جای بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش
را
با اشراف فئودال و روحانی ایستاده بر لب گور تاریخی اش عوض می کنند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر