۱۴۰۳ خرداد ۲۶, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۹۴)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

بگفت:

«ار خوری زخم چوگان اوی؟»

بگفتا:

«به پایش در افتم چو گوی.»

معنی تحت اللفظی:

حریف منتقد به گدا زاده گفت:

پادشا زاده می تواند سرت را به چوکان (چماق) ببندد،

اگر مزاحمش باشی.

گدا زاده گفت:

در این صورت مثل گوی به پایش می افتم.

 

حافظ

رضا به داده، بده وز جبین گره بگشا

که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

 

معنی تحت اللفظی:

به روزی مقرره راضی باش و غر نزن.

بشر مختار نیست.

 

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم

و آنچه گویند:

«روا نیست»،

نگوییم:

« روا ست.»

معنی تحت اللفظی:

به فرامین الهی گوش بدهیم و به کسی بد نکنیم.

اگر طبقه حاکمه کاری را روا می داند، بپذیریم و اعتراض نکنیم.

 

  حافظ

در این دو بیت غزل،

جزم «مشیت الهی» را از کیسه بیرون می کشد و بنی بشر را از هرگونه آزادی و اختیار محروم می سازد و به تسلیم و تحمل و رضا فرامی خواند.

 

سؤال و جوابی که سعدی در این ابیات مطرح می کند، قابل تأملند:

واکنش گدا زاده در مقابل ضربه چوگان پادشا زاده، لیسیدن چکمه های خون آلود او ست.

 

در این بیت شعر سعدی 

تئوری تسلیم و تحمل و رضا

تبلور مادی و مشخص یافته است.

 

ستمکش چنان به ستم ارباب خو کرده است،

 که ستم به بخشی از نیازهای جسمی و روحی و روانی او مبدل شده است.

 

یاد عزیز نسین به خیر!

او حکایت ترکهائی را نقل می کند،

 که کتک زدن و کتک خوردن

بخشی از حوایج هر روزه آنها را تشکیل می دهد.

 

گدا زاده پس از خوردن چوگان شاهزاده

حاضر است خود را مثل گوی برای ضربه بعدی عرضه کند :

رسد آدمی به جائی، که حتی حقیرتر از سگ و گربه می شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر