پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان
شین میم شین
۱
· استالینیسم را باید به مثابه نظام روابط داخلی و خارجی به شدت قدرتگرای یک جامعه در حال گذار آشکار و علنی به سوسیالیسم تلقی کرد.
۲
· برای تعیین این مشخصه عام باید چندین نکته مورد بحث قرار گیرند:
الف
مفهوم قدرت (اوتوریته)
۱
· مفهوم قدرت که اینجا به مثابه مبنا تلقی می شود، به قول ماکس وبر، به اصطلاح «فرم نیافته» است.
۲
· مفهوم قدرت، کلیه انواع اعمال برتری اجتماعی را که به طور بیواسطه پا به عرصه بروز می نهند، در بر می گیرد:
· از قدرت عالیه دولت و تناسب قدرت در حیات اقتصادی و کاری تا به اصطلاح «قدرت» پدر در خانواده و «قدرت» سخنران در مقابل مخاطبین خود.
۳
· جنبه محتوائی روابط مبتنی بر این گونه از قدرت را اما وقتی می توان تعیین کرد، که آن را اولا در فرم خاصش در نظر بگیریم، ثانیا مناسبت آن را با حاکمیت جامعتی قابل اثبات، مورد بررسی قرار دهیم.
۴
· حاکمیت اینجا به معنی برخورداری نهادین (مؤسساتی) تضمین شده بخشی از جامعه، در مقابل بخش دیگر آن تلقی می شود.
۵
· برخورداری، یک واقعیت امر اقتصادی است.
۶
· برخورداری عبارت است از تصاحب یکجانبه بخش هائی از محصول کار (دسترنج) دیگران.
۷
· شالوده نهادین چنین مناسبتی نیز، در وهله اول، از نوع اقتصادی آن است:
· مالکیت بر زمین، سرمایه و یا وسایل اقتصادی دیگر.
۸
· علاوه بر آن، برای تضمین نهادین حاکمیت، فرم های دیگر نیز وجود دارند.
· مثلا فرم های حقوقی، نظامی، سیاسی ـ عام و غیره.
۹
· پایه قدرت می تواند حاکمیت جامعتی باشد.
۱۰
· قدرت می تواند از حاکمیت جامعتی منشق شده باشد و یا بدون حاکمیت جامعتی برقرار شود.
(مثلا «قدرت» و به طور کلی، اوتوریته پدر در خانواده،
نه بر حاکمیت استوار می شود و نه در خدمت برخورداری جامعتی است.)
۱۱
· حاکمیت، شاخص (مشخص کننده) یک مناسبت اساسی اجتماعی است.
۱۲
· قدرت، اما بر عکس، در عرصه روابط جامعتی عمل می کند.
۱۳
· حاکمیت از آن نظام جامعتی است.
۱۴
· اعمال قدرت (حکومت، مترجم) از آن قانون اساسی جامعه است، از آن بخشی از نظام جامعتی است که آگاهانه تشکیل یافته است.
۱۵
· بنابرین، حاکمیت یک واقعیت امر اجتماعی ـ اقتصادی بنیادی است و نه یک واقعیت امر سیاسی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر