پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
ویکی پیدیا
برگردان
شین میم شین
۱
· جوهر (گوهر) در فلسفه ماقبل مارکسیستی حامل یکپارچه (واحد، وحدتمند)، ثابت و تغییرناپذیر پدیده های متنوع و متحول واقعیت عینی بوده است.
۲
· سابقه مفهوم جوهر به ارسطو می رسد.
۳
· ارسطو جوهر را به معنی موجود و یا گوهر تعبیر می کرد.
· به معنی «آنچه، که مابقی چیزها به توصیفش می پردازند، بی آنکه خود به توصیف چیزی بپردازد.»
· (ارسطو، «متافیزیک»،ز ۳)
۴
· جوهر وجود ازلی است، که به هیچ چیز دیگر وابسته نیست.
۵
· جوهر وجود مستقل دارد و حامل تغییرناپذیر کلیه خواص تغییرپذیر است.
۶
· بعدها بر همین مبنا ست که متافیزیک جوهر اسپه کولاتیو (مبتنی بر گمان ورزی) در فلسفه اسکولاستیک پدید می آید و در آثار توماس فون اکوین مطرح می گردد.
۷
· دکارت مفهوم جوهر را به معنی ماده (جوهر انبساط یافته) به کار می برد.
· (دکارت،«نگرش هایی راجع به مقدمات فلسفه»، ۳)
۸
· اسپینوزا جوهر را مقوله بنیادی تلقی می کند، که بیانگر ماهیت جهان مادی و ماهیت طبیعت است.
۹
· جوهرعبارت است از آنچه که «وجود در خود (فی نفسه) دارد و به وسیله خودش (بی نیاز از غیر) درک می شود.
· یعنی مفهوم آن، برای اینکه ساخته شود، نیازمند مفهوم چیز دیگری نیست.»
· (اسپینوزا، «اتیک»، ۳)
۱۰
· جوهر علت و باعث خویشتن خویش است، پایان ناپذیر و لایتناهی است، ابدی است و وجود خود را در اتریبوت های (صفات ممیزه) بیشمار خود، که بیانگر ماهیت آنند، نمودار می سازد.
· در حالیکه همه چیزهای خاص، تنها نحوه های وجودی این اتریبوت ها (صفات ممیزه) هستند.
· مراجعه کنید به اسپینوزیسم
اسپینوزیسم
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8261
۱۱
· از آنجا که مفهوم جوهر با درک غیردیالک تیکی از حامل تغییرناپذیر چیزهای تصادفی تغییرپذیر، پیوند ناگسستنی دارد، می تواند تنها به معنی محدود کلمه بیانگر ماهیت ماده باشد.
(جوهر
در ادبیات قرون وسطایی ایران نیز به معنی ماهیت و ذات به کار می رود.
مراجعه کنید
به
خودآموز خوداندیشی
مترجم)
۱۲
· جوهر می تواند به معنی ماده ای باشد، که آن را نمی توان به یک حامل وحدتمند و به یک تنوعیت از پدیده ها تجزیه کرد، نه به عنوان ماده وحدتمندی، که در تنوع فرم های توسعه خویش وجود دارد.
۱۳
· به قول لنین، اهمیت تاریخی مفهوم جوهر عبارت از این است، که آن «مرحله مهمی در روند توسعه شناخت بشری نسبت به طبیعت و ماده بوده است.»
· (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۱۴۹)
· مراجعه کنید به ماده
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر