۱۴۰۳ خرداد ۱۰, پنجشنبه

وجود و شعور (۳۲)

 

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

۱

جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی

 

الف

راجع به طرح مسئله

ادامه

 

 

۶۶


 

جان دیوی

 (۱۸۵۹ ـ ۱۹۵۲)

فیلسوف و پداگوگ امریکائی

مؤسس اینسترومنتالیسم

مؤلف آثار بیشمار

 

·    طرح سمانتیسیستی به پیروی از دیوی و مید توسعه بیتشر داده می شود و به کار بسته می شود.

·    (مراجعه کنید به جان دیوی، «آزمایش ها و طبیعت»، لندن، ۱۹۲۵، ص ۲۹۱، ۳۰۳، ۳۰۷، ۳۰۸، مید، «روح، خود و جامعه از نقطه نظر رفتار بیهیویوریسم اجتماعی»، شیکاگو، انتشاارت دانشگاهی، ۱۹۴۶، بخش دوم، «»روح و سمبل»، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۵)

 

۶۷

·    تز اصلی دیوی و مید بر ان است که چیزها و افکار و یا تصاویر از ماده واحدی بافته می شوند.

·    تفاوت چیزها با افکار و یا تصاویر فقط از نوع فونکسیونال (کارکردی) است و قابل تقلیل به نقشی است که انها بازی می کنند.

 

۶۸

·    پدیده های تجربی به پدیده های فکری مبدل می شوند.

·    برای اینکه در رابطه علامت و چیز علامت گذاری شده وارد می شوند.

·    برای اینکه انها با توجه به رفتار (و یا فونکسیون ارگانیکی) همدیگر را معنی می کنند و یا سمبلیزه می کنند

·    (مراجعه کنید به مید، «اکانت بیهیویوریستی سمبل سیگنیفیکانت»، «ژورنال فلسفه»، ۱۹۲۲، شماره ۱۹)

 

۶۹

·    بدین طریق، شعور به سمبلی برای پدیده ها تقلیل داده می شود.

 

۷۰

·    از سوی دیگر، پدیده ها و به طور کلی، وجود به مثابه تجربه با روابط سمانتیکی ایدئالیزه می شوند و به چیزی فکری مبدل می شوند.

 

۷۱

·    اینجا هم در رابطه با این پروژکسیون (امتداد) فکری به حوزه تجربه، تلاش به عمل می آید که پیوند خاص پدیده های روانی با مغز رد و انکار شود.

 

۷۲

·    به ویژه، مید وضعیتی را برجسته می کند که احساس ها با روند فیزیکی در اوبژکت (مثلا در منابع صوتی) پدید می آیند.

·    بعدا با مدیوم، با روند فیزیکی ئی که در درون اوبژکت اشاعه می یابد، با روندهایی در حواشی کانال های رسپتوریکی (دریافتی) که در آنها تحریک جوانه می زند و به مغز می رسد و پس از طی این مسیر، با واکنش اندام (ارگانیسم) پدید می آیند.

 

۷۳

·    مید حلقه اصلی در این زنجیر حوادث و یا روندها را که تشکیل احساس ها با آنها در پیوند قرار دارد، واکنش رفتاری ارگانیسم می داند و نه مغز.

 

۷۴

·    مید که شعور را با تجربه و به ویزه با محیط اجتماعی یکسان می داند، بنا بر همان «منطقی» که مبنای میارزه اوه ناریوس بر ضد «انتروژکسیون» را تشکیل می داد، به منفصل سازی روانی از مغز مبادرت می ورزد.

 

(انگار نه انگار

که

این واکنش توسط مغز صورت می گیرد.

ضمنا بنا بر تحریکاتی که در احساس منعکس می شوند.)

 

·    (مراجعه کنید به مید، «خود و جامعه»، شیکاگو، انتشارات دانشگاهی، ۱۹۴۶، پاراگراف ۱۵:

·    «بیهیویوریسم و توازی پسیکولوژیکی»، ص ۱۱۲)

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر