۱۴۰۲ اسفند ۳, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۹۴)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شو

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

خوشا وقت شوریدگان غمش

اگر زخم بینند و گر مرهمش

گدایانی از پادشاهی نفور

به امیدش اندر گدائی صبور

 

معنی تحت اللفظی:

مشخصه عاشق جماعت،

شوریده بودن از غم معشوق است.

فرق هم نمی کند که معشوق به آنان زخم بزند

و یا بر زخمشان مرهم بنهد.

آنها

متنفر از سلطنت اند

 و

 به امید رسیدن به سلطنت به ذلت گدایی تن درداده اند.

    

سعدی

 در این بیت شعر،

به بهانه عشق کذائی، به بهانه عرفان

به تخریب دیالک تیک پادشاهی و گدائی می پردازد، که یکی از فرم های تعمیم دیالک تیک طبقه حاکمه و توده است.

عاشقان مورد نظر سعدی گدایانی اند که حاضر نیستند، گدائی را با پادشاهی عوض کنند.

چرا؟

برای اینکه آنها به امید سلطنت دندان بر جگر می فشارند و ذلت گدائی را به جان می خرند.

 

احکام سعدی را باید دو بار خواند و هربار به قصدی دیگر.

بار اول برای کشف معنی ظاهری آنها و بار دوم به قصد کشف نیت ایدئولوژیکی مستور و پشت پرده سعدی از فرمولبندی آنها.

 

این دو بیت شعر،

 ظاهرا وصف سعدی و بعدها حافظ را از جماعت به اصطلاح «عاشق» منعکس می کنند:

جماعتی ایراسیونال و محروم از خرد،

جماعتی لاابالی، بی شعور و تدبیر و هوش،

جماعتی که برای واقعیت عینی، هنجارها و قواعد مرسوم در جامعه

 تره هم خرد نمی کند،

جماعتی که برای صاحبان زر و زور محل هم نمی گذارد

 (جماعت از پادشاهی نفور، اما خنثی، بی طرف، بی بو و بی خاصیت)،

جماعتی در واقع گدا، ولی در خیال خویش توانگر و پادشاه،

جماعتی فرو رفته در خویشتن خویش، بی اعتناء به آنچه که در جامعه و جهان می گذرد،

جماعتی که به انکار خویش برمی خیزد تا به اثبات سوبژکتیو خویش نایل آید،

جماعتی صبور، راضی، تسلیم طلب و گوشه گیر، نه رزمنده، نه مقاوم، نه پرخاشگر در برابر ستم، نه تحول طلب و نه ترقی خواه،

جماعتی بی خطر برای سیستم جامعتی مبتنی بر استثمار و ستم،

جماعتی بی اعتنا به جاه و مال و لذات دنیوی،

جماعتی انسانواره و بی بنیاد،

چرا که بنیاد انسانی

در کار او ست،

در رابطه فعال و دگرگون ساز است،

در رابطه با طبیعت پیرامون خویش است،

 که خود جزئی از آن است و در عین حال آنتی تز آن است،

جزئی از آن است و در عین حال در پی کشف قانونمندی های درونی آن است،

تا حیطه رهائی خود را وسعت بخشد،

تا آزادتر و آزادتر از بیگانه خویش باشد،

تا انسان، به معنی حقیقی کلمه شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر