۱۴۰۲ دی ۱۳, چهارشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (۱۴۵)

 

ویرایش و تحلیل

 از

فریدون ابراهیمی

﴿لَّا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾
[ البقرة: ۲۲۵]

خدا شما را به سبب سوگندهاى لغوتان بازخواست نمى‌كند، بلكه به خاطر نيّتى كه در دل نهان مى‌داريد بازخواست مى‌كند. 

خدا آمرزنده و بردبار است.

کریم

در آیه ۲۲۴ از خوردن سوگند دروغ به نام خدا نهی کرده بود:

خدا را وسيله سوگندهاى خويش قرار مدهيد تا از نيكوكارى و تقوى و اصلاح در ميان مردم بازايستيد، كه خدا شنوا و داناست.

 اکنون در ایه ۲۲۵ نهی از منکر خود را تعمیق استدلالی و منطقی و فلسفی می بخشد:

خدا شما را به سبب سوگندهاى لغوتان بازخواست نمى‌كند، 

بلكه به خاطر نيّتى كه در دل نهان مى‌داريد 

بازخواست مى‌كند. 

خدا آمرزنده و بردبار است.

دلیل بازخواست مسلمین توسط خدا

نه خوردن سوگند دروغ به نام خدا، بلکه نیتی است که در این سوگند دروغ نهفته است.

چه کسی می گوید

 که

 کریم،

 حکیمی مارکسیست،

 نیست؟

 

محتوای این آیه کریم 

را

 مولانا

 مو به مو 

به شعر کشیده است:

ما برون را ننگریم وقال را 

(خدا شما را به سبب سوگندهاى لغوتان بازخواست نمى‌كند)

ما درون را بنگریم و حال را

(بلكه به خاطر نيّتى كه در دل داريد  

بازخواست مى‌كند.)

کریم

در این آیه، 

دیالک تیک ظاهر و باطن

 را 

به شکل دیالک تیک سوگند لغو و نیت نهفته در دل بسط و تعمیم می دهد

و

نقش تعیین کننده را از آن باطن (نیت نهفته در دل) می داند.

 اگر مارکس و انگلس و لنین هم بود، همین موضع نظری کریم را می گرفت.

 
دیالک تیک ظاهر و باطن

فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک پدیده و ماهیت (ظاهر و ذات) در فلسفه مارکسیستی است 

و

نقش تعیین کننده در آن از آن ماهیت (ذات) است.

 

می توان گفت 

که

 ذکاوت فلسفی کریم،

 ۱۴۰۰ سال قبل،

۱۴۰۰ بار غنی تر  از ذکاوت فلسفی خمینی و سید علی و شیخ یاسین و شیخ قاسم بوده است.

ایراد این آیه فلسفی ستایش انگیز کریم  در جمله پایانی آن است:

خدا آمرزنده و بردبار است.

حکم فلسفی مارکسیستی کریم، 

ربطی به  آمرزنده و بردبار بودن خدا ندارد.

ربط به تیز اندیش و فلسفی اندیش و مارکسیستی اندیش بودن خدا دارد.

اکنون معلوم می شود که کریم محتوای فلسفی حکم خود را نفهمیده است و من ـ زورش چیز دیگری بوده است.

 من ـ زورش این بوده که خدا از باطن مسلمین خبر دارد و گول ادا و اطوار و جای مهر بر پیشانی و چرخش تسبیح در دست را نمی خورد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر