استفاده از کلمات
دهاتی ، حمال
به منظور عقده گشایی و تحقیر کردن دیگران بواسطه موقعیت شغلی و جغرافیایی شون ، تنها و تنها نشون دهنده عدم درک و شناخت ما از جهان پیرامون مون هست . تف سربالاست ، خودزنی نکنید……
شیراز به دنیا اومدم ولی پدر و مادرم دهاتی بودن
نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد
مانا
نه.
مفاهیم (نه کلمات) خر و گاو و قاطر و عمله و حمال و دهاتیی و کلفت و کنیز و غیره
انعکاس حیوانات و انسان های واقعی در جامعه اند و استقاده می شوند
باید هم استفاده شوند.
ربطی به عقده گشایی ندارند.
اشراف برده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی تجاری
از این مفاهیم
فحشمفهوم اختراع کرده است و در طول هزاران سال از طریق شعر و ضرب المثل اشاعه یافته است.
روشنگران انقلابی
در جنبش مشروطه و بعد
سرنیزه تحقیر را به سینه ارتجاع فئودالی مخترع این تحقیرمفاهیم برگردانده است.
مثلا در نشریه ملانصرالدین و دایرة المعارف روشنگری
احمد علمالهدی، نماینده علی خامنهای در خراسان رضوی، گفت:
«تصویر حمایت عملی از نظام در انتخابات صورت میگیرد.» او افزود: «دشمن میداند که نمیتواند ۲۲ بهمن و روز قدس را از مردم بگیرند، به همین دلیل انتخابات را هدف میگیرند.»
این جمله علم الهدی
نشاندهنده بلایی است که بر سر انتخابات آمده است.
توده های خلق برای کسب حق انتخاب کردن و انتخاب شدن
دهه های متمادی رزمیده اند و از جان گذشته اند
و
اکنون همان انتخابات شده اسباب حمایت از دشمن خون خوار و خونریز همان توده های خلق.
هم در جنقوری و هم در جهان
نظام جامعتی
مورد نظر مجاهدین چیست؟
جنقوری دموکراتیک فرم حکومت است
حقیقت و ماهیت خر در خود خر است
و نه در خرچران و خرسوار و خرشناس و خرپرور
ما این حقیقت امر را برای اجنه صدبار یاد اور شده ایم
به در گفته ایم تا دیوار بفهمد
به اجنه گفته ایم تا پرونده سازان دریابند و در یابند.
دوره جدیدی است
که
واقعیت (رئالیته)
جفت دیالک تیکی جدیدی می یابد.
دیالک تیکی که مجددا وارونه می شود:
دیالک تیک واقعیت (رئالیته) و دیجیتالیته (مجازیت)
بدین طریق
واقعیت
رنگ می بازد
و
توهم بر تخت می نشیند و عرعر می کند
این حرفها
مال آدامس فروشان نیست.
ما خودمان عمری آدامس فروخته ایم
و می دانیم
نر به زن:
نه
خانه دارم
نه
ماشین
و
نه
پول.
بر خلاف رفیقم توماس،
وارث ثروتی هم نخواهم بود.
اما از سر تا پا
عاشق تو ام.
زن به نر:
اگر راست می گویی
مرا به توماس معرفی کن
شاهکاری رئالیستی و راسیونالیستی
محتوای شناخت
در اوبژکت (موضوع) شناخت است و نه در سوبژکت شناخت.
این اصل اساسی تئوری شناخت مارکسیستی است.
پرونده سازی
به عوض تحلیل مارکسیستی
کسب و کار استالینیست ها و فاشیست ها و فوندامنتالیست ها ست
همه کسانی که پوتین را در انتخابات یاری کرده اند تا به قدرت برسد
به غیر از مدودف
توسط پوتین
ترور شده اند
پونه نیوز
سواد ندارد
حتی زباله های صمد را نخوانده است ویا خرکی خوانده است و نفهمیده است
صمد و فدائیان فئودالی اسلام وخلق
مشتی خر وخردستیز و خرپرور بوده اند و مرادشان جلال آل عبا و احمد اشملو بوده اند.
صمد را
حتی
به قول ساعدی
ساواک نکشته است.
صمد
شنا بلد نبوده و در ارس غرق شده است و جلال به گردن ساواک انداخته است
همانطور که سینما را رکس خود حزب اللهی ها آتش زدند
و
به گردن شاه انداختند.
من ـ زور
به منظور کسی اطلاق می شود
که به عوض اندیشیدن
زور می زند.
بحث بر سر شما که نیست.
بحث بر سر پست شما ست.
شماها اصلا سواد ندارید تا کتاب بخوانید.
حتی لاطائلات مرادان خود را نخوانده اید.
سواد کریم
صد هزار بار بیشتر از همه شاهان و شاه پرستان و شیخان و شیخ پرستان و شکنجه گران و شلاق زنان جهان بوده است
ایده بدی نبوده است
این اما بدان معنی است که مادران بدبخت
مکلف به انجام تکالیف معلمان هم هستند.
افلاطون از فلاسفه ایدئالیسم عینی بوده است
عین آخوندها بوده است.
او هم زنان را فقط به عنوان مادر در نظر داشته و نه به عنوان آدم.
نظر سیمان دو دیوار
غلط نیست
اما درست هم نیست
زندگی زناشویی
دیالک تیکی ازمفید و مضر است:
هم
به ارضای بی ضرر وبی خطر حوایج مادی و روحی و روانی و جنسی و غریزی فرد
منجر می شود
و
هم
مخرب روح و روان است و مانع رشد بشر می شود.
راه حل
تقسیم عمر به دو بخش متشکل از تنهایی و همبایی است
یه جا خوندم که ، تنها کسانی میتونن یک رابطه خوب و ازدواج خوب داشته باشند ، که تنهایی را به خوبی آموخته باشند
فیچه
اینجا که دیالک تیک احسان به کار نرفته است.
اگر مورد مشخصی مورد نظرتان است،
ذکر کنید تا توضیح مشخص دهیم.
همه چیز
اصولا
ساختار و خصلت دیالک تیکی دارد.
مثال:
دیالک تیک احسان
مبتنی بر دیالک تیک گدا و توانگر
و
دیالک تیک داد تقد و ستد نسیه است
اگر حماقت از زندگی انسان حذف میشد یک جمعیت بزرگ بیکار میماند .
کیانا
من ـ زور از حماقت چیست؟
حتی نباتات و جانوران
پخمه و احمق نیستند.
حتی خر، خر نیست
چه رسد به بشر.
کسانی که همنوعان خود را خر می پندارند و خویشتن خویش را علامه و خردمند،
جزو غافلان اند.
هر پرنده ای
معمار رشگ انگیزی است
پرنده ها
اطلاعاتی در اختیار دارند که علمای بی عمامه و با عمامه در اختیار ندارند.
بشر بخش مهم فوت و فن خانه سازی را از پرنده و دیگر جانوران
تقلید کرده است.
علت صدور احکام اعدام چهار زندانی سیاسی کرد بعد از یک و نیم سال بلاتکلیفی، چهار زندانی سیاسی با اسامی محسن مظلومی، پژمان فاتحی، وفا آذربار و محمد فرامرزی به اعدام محکوم شدند. علت چیست؟ و رژیم چه هدفی را دنبال میکند؟
سحر اسماعیلی
چو دانی و پرسی
سؤالت خطا ست.
فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگازشیسم
برای همه مسائل ریز و درشت
یک راه حل بیشتر ندارد:
نفی مکانیکی آن.
خرد که نباشد
خر در عذاب است.
تنها ره رهایی این مجانین
ترور دگرباشان و دگرمذهبان و دگراندیشان است.
پوتین بهترین یارانش را حتی ترور کرده است
مسعود_رجوی
اگر از من بپرسید جوابم این است که مجاهدین هرگز و هیچگاه افراد غیر نظامی و شهروندان بیگناه رو هدف قرار ندادند، نمیدهند، و نخواهند داد. هدف فقط افراد مسلح نظامی و دژخیمان و جنایتکاران سرکوبگر هستند.
ما مجاهدین خلق را نمی شناسیم
ولی گزارشی از کمپ اشرف تصادفا دیدیم
که خیلی از اعضای مجاهدین
توسط خود مجاهدین درهمانجا گلوله از غیب میخوردند و ضمنا میگفتند که توسط رهبری تصفیه می شوند.
مجاهدین اصلا طرفدار چیستند؟
چه نظامی را میخواهند به جای جنقوری فوندامنتالیستی کثافت بنشانند؟
یاد بگیر قید آدما بزنی ، همونجا که برات وقت نمیذارن ، همونجا که اولویتشون نیستی ،همونجا که یکی دیگه رو ترجیح میدن ، همونجا که عصبانیتشونو سرت خالی میکنن ، یاد بگیر بگذری ازشون و ارزش خودتو بدونی #
فیچه
آدم کجا بود تا کسی قیدش را بزند؟
فرنگیها میلیاردها دلار حیف ومیل میکنند تا شاید درکاینات آدمی پیدا کنند
زمین شده زباله زار
دوست حکم کیمیا دارد
خلایق با توهم خیلی از چیزها زنده اند
تفاله یک زنده اند (فروغ)
تنهایی اکتیو
نعمت بی نظیری است
همبایی ها بند تنبانی اند واعصاب خرد کن و مضر
منوچهر_بختیاری پدر زنده یاد #پویا_بختیاری بعد از سپری کردن چهار سال زندان ظالمانه مجددا به ۱۸ سال حبس!!! و ۷۴ ضربه شلاق!!! محکوم شد.
این کردوکارهای طبقه حاکمه جنقوری کثافت فوندامنتالیستی
باید تحریر امپیریکی (تجربی) مفصل همه جانبه یابند
تا مورد تحلیل علمی و فلسفی و سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی ریشه ای و ماهوی قرار گیرند.
حیف که در کشور ما نویسنده رئالیستی وجود ندارد.
همه چیز این طویله بند تنبانی است.
سعدیا پرهیزکاران خود پرستی می کنند
ما دهل در گردن خر در خلاب افکنده ایم
رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس
گر بر او غالب شویم،افراسیاب افکنده ایم
محتوای معنوی این دو بیت آخر شعر
با محتوای ابیات قبلی
ناسازگار است.
محتوای ابیات قبلی
مبتنی بر خودپرستی و خودستایی و خودشیفتگی بوده است.
ضمنا خودپرستی
فضیلتی است
که
در ایده ئولوژی برده داری و فئودالی
مورد تحقیر قرار می گیرد.
ضد دیالک تیکی خودپرستی در فلسفه سعدی
ارباب پرستی مضاعف است:
ارباب
هم
به مثابه ارباب زمینی (اعضای طبقات برده دار و فئودال و روحانی و دربار)
و
هم
به مثابه خدا (انعکاس انتزاعی ـ اسمانی اربابان زمینی)
غلبه بر دیو کذایی نفس
نشانه خریت و ریاضت است.
نیازهای غریزی باید بسان نیازهای مادی ارضا شوند و نه سرکوب.
عیرانیان را خدا برای آبرو ریزی خلق کرده است
و
به محض خلقت
سطلی مملو از عیران کپک زده به دست شان داده است
تا روی سر بی مغزشان بگذارند و به جهانیان فخر بفروشند.
اولا
کرکس ها رفتگران طبیعت اند و از تبدیل طبیعت به گندستان ممانعت به عمل می آورند
و
گرنه امراض مختلف شیوع می یابند و نسل موجودات برمی افتد.
ثانیا
کرکس ها چه بسا برای در اوردن شکم از عزا
از روی لاشه همدیگر و کلاغ ها و شغال ها و سگها و غیره می گذرند
انتخابات انتزاعی وجود ندارد تا راجع بدان بحث شود.
اگر جامعه ای جامعه باشد و نه طویله
اگر مردم توان تمیز خیر از شر را داشته باشند
چه بهتر از انتخابات.
مسئله این است که در ایران
کسی توان تفکر ندارد.
چون تیز بنگری
همه نشخوار می کنند و نشخواریات خود را تفکر می پندارند.
هاروکی موراکامی:
"اگر بتوانی با تمام قلب عاشق کسی شوی بی شک در زندگی رستگار شده ای؛ حتی اگر به آن شخص نرسی...!"
اولا
هر عشقی
حتی افلاطونی ترین عشق
مهر و نشان مناسبات جامعتی را بر پیشانی اش دارد.
عشق محض وجود ندارد.
عشق مبتنی بر نیاز است.
ثانیا عشق کسب و کار خران است و نه خردگرایان.
عشق اصلا رابطه نیست.
عشق نوعی وابستگی خرکی و شرم انگیز است.
خردگرایان دنبال دوست می گردند که رابطه است
خوب.
من ـ زور؟
پیری که بدتر از جوانی نیست.
مسئله فقط آنجا ست
که
پیرتر شوی و خرتر شوی و نه خردمندتر.
مگر
کسی می تواند پشت دری را بکوبد؟
عقل که ندارید،
مقل تان کجا ست؟
ما زیبا کلام را نمی شناسیم.
نظرش مورد نظر است.
ما دنبال پرونده کسی و پرونده سازی برای کسی
نیستیم.
حقیقت نه در پرونده صاحب نظر
بلکه در خود نظر است.
بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست
درویش و غنی بنده این خاک درند
و آنان که غنی ترند محتاج ترند
آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.
به بازوان توانا و قوت سر دست
خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست
نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست
هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
وگر تو میندهی داد روز دادی هست
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
زیر لب میخوندم:
به نام زن ، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی ، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانه ها تَبَر شود.]]
رویا حشمتی:
امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم( آقای طاطایی) تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷.
از گیت ورودی که رد شدیم حجابم رو برداشتم. وارد سالن شدیم. صدای فریاد و ضجهی زنی از راهپله میاومد که داشتن میبردنش پایین. شاید داشتن میبردنش برای اجرای حکم...
وکیلم گفت رویا جان دوباره بهش فکر کن. اثراتی که شلاق میذاره تا مدتها میمونه باهات.
رفتیم شعبهی ۱ اجرای احکام. کارمند شعبه گفت روسریت رو سرت کن که دردسر نشه. آروم و محترمانه بهش گفتم اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید، سر نمیکنم.
تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا. گفت حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا. گفتم سر نمیکنم. گفت نمیکنی؟! جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی. برات یه پروندهی جدید هم باز میکنم هفتاد و چهارتای دیگهم مهمونمون باشی. باز سر نکردم.
رفتیم پایین چند تا پسر رو بابت شرب خمر آورده بودن. مرد با تحکم تکرار کرد مگه نمیگم سر کن؟ نکردم. دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم. باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد. بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم.
از همون پلههایی که زن رو برده بودن رفتیم طبقهی زیر همکف. یه اتاقک بود ته پارکینگ. قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن. زن خیلی واضح متاثر بود. چند باری آه کشید و گفت میدونم. میدونم.
قاضی معمم به روم خندید. یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم. روم رو ازش برگردوندم.
در آهنی رو باز کردن. دیوارای اتاق سیمانی بود. یه تخت ته اتاقک بود که دستبند و پابند آهنی به دو طرفش جوش خورده بود. یه وسیلهی آهنی شبیه پایهی بوم نقاشی بزرگ با جای دستبند و پابند آهنیِ زنگ زده وسط اتاق، و یه صندلی و میز کوچیک، که روی میز پر از شلاق بود هم پشت در بود. یه اتاق شکنجهی قرونوسطاییِ تمامعیار.
قاضی پرسید خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟ انگار که وجود نداره. جوابش رو ندادم. گفت خانم با شمام! باز جواب ندادم. مرد مامور اجرای حکم گفت پالتوت رو در بیار و رو تخت دراز بکش. پالتو و روسریم رو از پایهی بوم شکنجه آویزون کردم. گفت روسریت رو سر کن! گفتم نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن. و روی تخت دراز کشیدم. زن اومد و گفت خواهش میکنم لجبازی نکن. شال رو آورد و کشید رو سرم.
مرد از بین دستهی شلاقهایی که پشت در بود یه شلاق چرم مشکی رو برداشت، دو دور پیچوند دور دستش و اومد سمت تخت.
قاضی گفت خیلی محکم نزن. مرد شروع کرد به زدن. شونههام. کتفم. پشتم. باسنم. رونم. ساق پام. باز از نو. تعداد ضربهها رو نشمردم.
زیر لب میخوندم به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود...
تموم شد. اومدیم بیرون. نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده. حقیرتر از این حرفان. رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم. مامور زن پشت سرم میاومد و مراقب بود روسری از سرم نیفته. دم درِ شعبه روسریم رو انداختم. زن گفت خواهش میکنم سرت کن. سرم نکردم و باز کشید رو سرم. توی اتاق قاضی، قاضی گفت ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه، ولی حکمه و باید اجرا بشه. جوابش رو ندادم. گفت اگر میخواید طور دیگهای زندگی کنید میتونید خارج از کشور باشید. گفتم این کشور برای همهست. گفت بله ولی باید قانون رو رعایت کرد. گفتم قانون کار خودش رو بکنه، ما به مقاومتمون ادامه میدیم.
از اتاق اومدیم بیرون و روسریم رو درآوردم.
مرسی آقای طاطایی عزیز. اگر همراهی شما نبود تحمل این روزها خیلی سخت بود. و عذر میخوام که موکل سر به راهی نبودم. مطمئنم آدمی به بزرگواری شما درک میکنه. بابت همه چی ازتون ممنونم.
روياحشمتی ۱۴ دی ماه ۱۴۰۲
زن:
عزیزم
من امروز دو کیلو وزن کم کرده ام.
شوهر:
آره.
دلیلش این است که هنوز آرایش نکرده ای.
شاید شانس ثانی ضروری باشد.
چون شانس اول زودرس است.
فرنگی
شانس چیست؟
شانس یکی از فرم های بسط و تعمیم تصادف است
و
تصادف
فرم جامه عمل پوشی ضرورت (جبر) است.
فرم نمی تواند قبل از محتوا تشکیل یابد.
محتوا بر فرم مقدم است.
ضروت بر تصادف مقدم است.
از این رو شانس اول به مثابه تصادف نمی تواند زودرس باشد.
خیلی ها با تعریف مارکسیستی تصادف و خیلی از مفاهیم دیگر
بیگانه اند
و
به قول انگلس
چه بسا
قسمت و تقدیر و سرنوشت و خرافات دیگر را شانس و یا تصادف می پندارند
تا حقیقت کفش هایش را بپوشد،
دروغ سه بار دور دنیا گشته است.
مارک تواین
دروغ که ضد دیالک تیکی حقیقت نیست.
دروغ ضد دیالک تیکی راست است.
ای بسا دروغها
که
حقیقت اند
و
ای بسا راست ها
که باطلند.
سعدی هم صدها سال قبل از تولد تواین
می دانست:
دروغ مصلحت امیز
به (بهتر) از راست فتنه انگیز.
اما برای شادمانی
سیاره ی ما
چندان آماده نیست
خوشی را باید
از چنگ روزهای آینده
بیرون کشید
در این زندگی
مردن
دشوار نیست
ساختن زندگی
بسیار دشوارتر است.
مایاکوفسکی
معنی تحت اللفظی:
جامعه هنوز برای شادمانی بشر آماده نیست.
خوشی در فردای بشر است
بنای خوشی دشوارتر از مرگ است.
حیات هر چقدر هم دشوار باشد
صدهزار بار بهتر از ممات است.
خودکشی نه کسب و کار زنده ها و رزمنده ها و سازنده ها
بلکه کسب و کار پیشاپیش مرده ها و تفاله ها و زباله ها ست.
پس
زنده باد زندگی.
مرگ
فاجعه است
و
نه
راه حل.
سحر ماندگار
دیدمش
دیدی که دیدن
دیده ام را پیر کرد؟
دیدنش،
تقدیر من را در خودش
درگیر کرد؟
دیدمش دیدی چه شد؟
آمد امیدم زنده شد
دیدنش
تصویر او را
در دلم تکثیر کرد.
پایان
توهم توانگر کند فرد را
کسی که سعادتش وابسته به دیدن این و آن باشد،
ترحم انگیز است
و
نه
رشگ انگیز
باز موقع انتخابات شد و حجاب اشکال نداره
سحر
آدم
بی اختیار
یاد فیلم دیکتاتور بزرگ از چارلی چاپلین می افتد.
طرز رفتار نازی های آلمان فاشیستی با یهودیان
شبیه طرز رفتار اجامر جنقوری فوندامنتالیستی با زنان است.
نوسانی است بین کوبش و نوازش
بسته به اوضاع و احوال طویله.
هانی کرده از عوامل سرکوب رژیم ، امروز در بهشت زهرا با ضربات چاقو به هلاکت رسید
. #ما_ملت_کبیریم_ایران_رو_پس_ميگيريم
هانی کرده
که کاره ای نیست
ملت کبیر.
هانی کرده
از طریق سرکوب
در تلاش معاش بوده است.
نان سفره خود را تأمین کرده است.
در بهترین حالت
شبیه شعبان بی مخ ویا سلیمان بی مخ بوده است.
ترور
نشانه خریت تروریست است.
حتی با ترور شاه و شیخ
جامعه عوض نمی شود
مارکسیسم بیاموزید تا رستگار شوید
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر