تئوری شناخت (معرفت)
پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین
۲۲
تئوری شناخت در فلسفه هگل
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
(۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱)
۱
· فلسفه هگل در توسعه تئوری شناخت مقام خاصی دارد.
· زیرا در آن طرز تفکر دیالک تیکی به بی سابقه ترین نحوی مورد حلاجی قرار می گیرد.
۲
· فلسفه هگل سیستمی ایدئالیستی ـ عینی است، که در آن روح و یا «ایده مطلق» خالق جهان و در عین حال ماهیت آن است.
۳
· تفکر و وجود به نظر هگل بر هم انطباق پیدا می کنند.
· زیرا کلیت توسعه و یا تکامل جهان تنها شکوفائی مرحله به مرحله روح از وجود به «ایده مطلق» است.
(این ادعای هگل مبنی بر انطباق تفکر و وجود،
ادعایی عرفانی است.
عرفا هم از اصل وحدت وجود همین منظور هگل را دارند:
خر و خلق و خدا و خرما و خورجین و خردل و خربزه بر هم انطباق دارند.
به همین دلیل
حلاج انا الحق (من خدا هستم) می گوید و بر دار می شود.
مترجم)
۴
· این توسعه و یا تکامل دیالک تیکی در قالب مفهوم تحقق می یابد و مراحل توسعه روح، مراحل تعین و تشخص (مشخص شدن) و در عین حال خودشناسی دم افزون روح است.
۵
· روح که به طور دیالک تیکی با گذشتن بی وقفه از مفهوم به مفهوم به تعین و تشخص خود نایل می آید، در عین حال، خود را رفته رفته عمیقتر و همه جانبه تر می شناسد و سرانجام با رسیدن به «ایده مطلق» به خودشناسی کامل، به شناخت مطلق خویشتن خویش موفق می شود.
· (هگل، «منطق»، جلد ۳، فصل ۳، ص ۳)
۶
· از آنجا که به نظر هگل، وجود و تفکر بر هم انطباق می یابند، تشریح او از روند توسعه روح در عین حال به معانی زیرین است:
الف
· تشریح او از روند توسعه روح، تئوری فلسفی عام است.
ب
· تشریح او از روند توسعه روح، دیالک تیک است.
پ
· تشریح او از روند توسعه روح، تئوری شناخت است.
ت
· تشریح او از روند توسعه روح، منطق است.
۷
· از این رو در فلسفه هگل، تئوری شناخت به مثابه رشته فلسفی وجود ندارد.
۸
· تشریح توسعه و تکامل دیالک تیکی روح حاوی نظرات معرفتی ـ نظری او نیز است.
۹
· بنابرین، در سیستم هگل، هویت (یکسانی) دیالک تیک، تئوری شناخت و منطق برقرار است.
(وقتی کسی از هویت و یکسانی دیالک تیک و تئوری شناخت و منطق دم بزند،
عملا
منکر دیالک تیک تئوری و متد است.
چون دیالک تیک، متد فکری است.
متد ولی رابطه دیالک تیکی با تئوری دارد و نمی تواند با تئوری یکسان باشد.
ما با دیالک تیک تئوری و متد سر و کار داریم.
متد
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9155
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7346
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3932
مترجم)
۱۰
· دلیل این امر در یکی انگاشتن ایدئالیستی روند شناخت و روند توسعه و تکامل جهان به وسیله هگل است.
۱۱
· از این رو، سیستم هگل ـ علاوه بر نقطه نظرات معقول ـ نتیجه منفی دیگری به دنبال می آورد:
· بدین طریق، مسئله اصلی شناخت، یعنی مسئله نحوه انعکاس واقعیت عینی در ضمیر انسانها، فراموش می شود.
۱۲
· مهمترین دستاورد مثبت نظرات معرفتی ـ نظری هگل در این است که شناخت به مثابه روند توسعه دیالک تیکی در نظر گرفته می شود.
۱۳
· انگلس می نویسد که درسیستم هگل «برای اولین بار ـ و این خدمت بزرگ او ست ـ کلیت جهان طبیعی، اجتماعی و فکری به مثابه روندی، یعنی به مثابه امری که در حرکت، تغییر، تجدید و توسعه است، درک و تشریح می شود و به اثبات پیوند درونی در این حرکت و توسعه همت گماشته می شود.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۲)
۱۴
· هگل شناخت را به مثابه یک امر «به اتمام رسیده» تلقی نمی کند و در فرم های فکری به مثابه «کلیشه ی برای همیشه موجود» نمی داند.
۱۵
· هگل می کوشد شناخت را به طور تاریخی توضیح دهد و مراحل متوالی رشد آن را نشان دهد.
۱۶
· اهمیت بزرگ تئوری شناخت هگل را نقد او از سوبژکتیویسم و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) کانت تشکیل می دهد.
· مراجعه کنید به سوبژکتیویسم و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
سوبژکتیویسم
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7219
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7218
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر