مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه
نگارنده:
نادر سعیدی
درنگی
از
میم حجری
در حالیکه از نقطه نظر فلسفهء بهائی
تاریخ
پدیداری چند بُعدی است.
در این مورد در جامعه شناسی سه نظر عمده وجود دارد.
نظر اوّل
معتقد است که جامعه و تاریخ اساساً توسط عوامل اقتصادی تعیین می شود.
مارکسیزم و تز ماتریالیزم تاریخی آن در این جرگه است.
معنی تحت اللفظی:
نظر سوسیولوژیکی اول
جامعه و تاریخ را تابع عوامل اقتصادی می داند
مارکسیسم و تز ماتریالیسم تاریخی
نماینده این نظرند.
حریف خیال می کند
که
مارکسیسم و ماتریالیسم تاریخی
علوم مربوط به جامعه شناسی اند.
راستی مارکسیسم چیست؟
خیلی از سفهاء
خیال می کنند که مارکسیسم ترفندی فکری برای لغو مناسبات سرمایه داری و برقراری مناسبات سوسیالیستی است.
درست به همین دلیل
خیلی از ساده لوحان
شکست سوسیالیسم را دلیلی بر بطلان مارکسیسم می دانند.
راستی دلیل این سوء تفاهم چیست؟
مثال:
خیلی از تلاش های شیمیست ها برای سنتز ماده شیمیایی معینی مثلا دارویی،
بی ثمر می ماند.
چرا کسی علمیت علم شیمی را زیر علامت سؤال قرار نمی دهد
و
بطلان علم شیمی
را
از منابر و مناره ها و رسانه ها جار نمی زند؟
راستی
تفاوت مارکسیسم با شیمی چیست؟
تفاوت مارکسیسم با علوم منفرد
اولا
این است
که
مارکسیسم علمی فلسفی و یا فلسفه ای علمی و یا خرد کل اندیشی است.
موضوع علوم منفرد
مثلا شیمی، اتم است.
مثلا فیزیک کلاسیک، مولکول است.
مثلا فیزیک کوانتومی، ذره است.
مثلا بیولوژی، سلول است.
موضوع مارکسیسم اما کل هستی و کل جامعتی و کل تفکر بشری است.
تفاوت مارکسیسم با علوم منفرد
ثانیا
این است
که
مارکسیسم دیالک تیکی از علم و ایده ئولوژی است.شیمی و فیزیک
فاقد تعلقات طبقاتی اند.
به همین دلیل خنثی و بیطرف اند.
مارکسیسم
اما
عمیقا پرولتری است.
مارکسیسم ایده ئولوژی کارگران صنعتی است.
به همین دلیل عمیقا و اساسا جانبدار است.
درست به همین دلیل
همه اجامر و اجنه و اشباح جهان جمع شده اند تا بطلان مارکسیسم را به هر قیمت و مشقت اثبات کنند.
تفاوت مارکسیسم با مذاهب و از آنجمله با بهائیسم
همه طبقاتی بودن مذاهب است.
هم ارباب برده دار می تواند مسلمان باشد، هم توده های برده
هم ارباب فئودال و هم توده های رعیت
هم بورژوازی و هم توده های پرولتر و پیشه ور.
مذاهب
جانبدار منافع طبقاتی معینی نیستند.
بهائیسم
در زمینه تعلقات طبقاتی خود موضعگیری و سمتگیری ندارد.
مارکسیسم
اما
موضعگیری و سمتگیری صریح و شفاف و روشن دارد.
مارکسیسم
اهل دودوزه بازی و بند بازی و تعارف و تملق و عوامفریبی نیست.
همین دیالک تیک منفور از دید لاشخورها
در آغاز، وقتی که هگل (فیلسوف بورژوازی آغازین) نمایندگی و معرفی اش کرد،
متد فکری محبوب بورژوازی بوده است.
دیالک تیک
زمانی منفور گشت
که
توسط سگان سرسپرده پرولتاریا
جهان بینی ماتریالیستی کسب کرد
و
روی پاهای خود ایستاد.
یعنی
وارونگی اش را از دست داد.
دیالک تیک هگل
ایدئالیستی بود.
روی کله اش ایستاده بود و همه چیز را وارونه می دید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر