درنگی
از
میم حجری
۱
در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست
در آن آنی که از خود بگذری از تنگ خودخواهی
برآیی بر فراخ روشن فردای انسانی
در آن آنی که دل، دل رانده از وسواس شیطانی
روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را
بدرد موج دود آلود شک و ناامیدی را
معنی تحت اللفظی:
در عمر خود که چون خیالی می گذرد و می گریزد،
آن جاودان
را
در آن دم،
که از جان خود می گذری و از تنگ خودخواهی بیرون می آیی و به وسعت روشن فردای انسانی می رسی،
در آن دم،
که دلت را از وسوسه (افکار بد) شیطانی دور می داری و روحت، بسان شعله ای، پلیدی را می سوزاند و موج یأس و تردید را در هم می کوبد،
در جهان خود پدید بیاور
که
بر خلاف همه چیزهای هستی
زوال ناپذیر و لایزال است.
اکنون معلوم می شود که پدید آوردن «آن جاودان» کذایی
بی قید و شرط و بی حساب و کتاب و بی هنگام نیست.
«آن جاودان»
باید در لحظه معینی پدید آورده شود.
ضمنا برای پدید آوردن «آن جاودان»در لحظه معین،
اولا
باید از جان بگذری.
یعنی
قید حیات را بزنی و به استقبال ممات بروی.
یعنی
به نیهلیسم عملی برسی.
یعنی
دوئالیسم حیات و ممات
را
وارونه سازی.
یعنی مرگ را بر زندگی برتر شماری.
ثانیا
باید از تنگ تنگ خودخواهی بیرون آیی.
یعنی
بر غریزه حفظ نفس برای همیشه چیره گردی.
یعنی
سلب موجودیت گردی.
چون هیچ موجود زنده ای قادر به غلبه بر غریزه حفظ نفس قدر قدرت چیست.
برای غلبه بر غریزه حفظ نفس
باید خودستیزی و خردستیزی دست در دست روند.
یعنی
هم باید نفرت از زندگی به نهایت برسد و هم کارخانه خرد به کلی تعطیل گردد.
فاشیست ها و فوندامنتالیست ها
علاوه بر مسموم سازی ایده ئولوژیکی،
از الکل و مواد مخدر استفاده می کردند.
به همین دلیل نیچه به تبلیغ نیهلیسم نظری و تجلیل نیهلیسم عملی و تخریب بی برگشت خانه خرد دست می زند.
دلیل ابتلای تروریست ها به بیماری های روانی هم همین بوده و است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر