۱۴۰۲ مهر ۱۰, دوشنبه

درنگی در فرمایشات آنتونیو گرامشی (۲۳)

  

 
آنتونیو گرامشی
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷) 
 
 
مارکس ما

نويسنده: آنتونیو گرامشی
برگردان: پارسا نیک جو

درنگی 

از  

یدالله سلطانپور


۱

 گرامشی

بدین ترتیب، 
بُت ها از محراب شان سقوط می کنند،
 خدایان نظاره گر هم چون دود کُندری بر آتش افتاده از پیرامون انسان ها محو می شوند.

گرامشی

انشاء می نویسد.

به خیال گرامشی با دانستن مناسبات تولیدی حاکم در جامعه ای،

مثلا با وقوف به اینکه جامعه فئودالی و یا کاپیتالیستی
است،

شق القمر می شود.

۲

انسان،
 آگاهی تازه ای از واقعیت های عینی کسب می کند،
 و
 از اسرار حاکم بر رخدادهای جهان آگاهی می یابد 
و
 آن ها را مهار می کند.

گرامشی 

  شعار توخالی می دهد.

تعریف مفاهیمی را که کودکانه به کار می برد، نمی داند.

درست به همین دلیل واقعیت را جمع می بندد.

واقعیت عیمی

یکی از مفاهیم ماتریالیسم دیالک تیکی است.

این مفهوم از تجرید همه چیزهای واقعی تشکیل می یابد.

وقوف به زیربنای جامعه که منجر به معجزه معرفتی نمی شود.

هر رعیت بیسوادی حتی می داند که جامعه فئودالی است.

بی آنکه  « آگاهی تازه ای از واقعیت های عینی کسب می کند
 و
 از اسرار حاکم بر رخدادهای جهان آگاهی می یابد 
و
 آن ها را مهار می کند.»
 

۳

 انسان 
خویشتن را می شناسد و در می یابد که اراده ی فردی اش
 چقدر می تواند با ارزش باشد و قدرت مند شود،
 اگر به ضرورت تن دهد و نظم و انضباط خویش را برپایه ی فرمان بری از ضرورت استوار گرداند،
 

معنی تحت اللفظی:

اگر کسی خودش را بشناسد و بداند که اراده فردی با ارزش است، قدرتمند می شود.

به شرط اینکه به جبر تن در دهد و به تبعیت از جبر منظم و منضبط گردد.

 در این جمله گرامشی

دیالک تیک جبر و اختیار

عملا و عینا

یعنی بدون اینکه گرامشی متوجه باشد،

به شکل دیالک تیک ضرورت و خودشناسی و اراده بسط و تعمیم داده می شود

و

به درستی بر نقش تعیین کننده جبر (ضرورت) اشاره می شود.

اما نتیجه ای سوبژکتیو از این دیالک تیک گرفته می شود:

فرمانبری منظم و منضبط از جبر.

قسم به قبر قمر بنی هاشم که گرامشی معنی جبر را نمی داند.

مراجعه کنید

به

دیالک تیک جبر و اختیار

(دیالک تیک ضرورت و آزادی)

 

ضرورت و یا جبر

به قوانین و قاتوتمندی های عینی مربوطه در هر زمینه اطلاق می شود.

میزان اختیار و آزادی افراد به اندازه شناخت این قوانین و قاتوتمندی های عینی

است.

قوانین و قاتوتمندی های عینی شناخته شده باید در جامعه پیاده شوند.

مثال:

پیش شرط جبری و ضرور تحول سوسیالیستی جامعه،

سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان 

است.

یعنی

تعوبض مالکیت خصوصی بر وسایل تولید با مالکیت جامعتی بر وسایل تولید

است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر