شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)
۱
شنید اش یکی مرد پوشیده چشم
بپرسید اش از موجب کین و خشم
فرو گفت و بگریست بر خاک کوی
جفائی کز آن شخصش آمد به روی
معنی تحت اللفظی:
صدای گریه و زاری گدا به گوش شخص نابینایی رسید.
نابینا دلیل خشم و کین گدا را پرسید.
گدا هم از ظلمی که توانگر به او روا داشته بود، گزارش داد.
سعدی
در این بیت شعر،
با وقاحت و بی شرمی خارق العاده ای
خودداری از داد بی ستد را جفا می نامد.
این دیگر اوج وارونه سازی است.
جفا و ظلم وستم همیشه به ستد بی داد می گویند.
مفهوم « بیداد»، اختصاری از «ستد بی داد» است.
گدای بی نصیب، آدمی را بی اختیار یاد گدایان پاریس در رمان ویکتور هوگو، تحت عنوان «گوژپشت نوتره دام» می اندازد.
گدای سعدی
انگار طلبکار بوده و پس از رانده شدن از در،
به توانگر «کین و خشم» می ورزد.
مفاهیم «کین» و «خشم» را نیز خداوند سخن به طور نا به جا مورد استفاده قرار می دهد.
صاحبخانه که حق گدا را پایمال نکرده، تا مورد خشم و کین قرار گیرد.
احسان
امری داوطلبانه است، نه اجباری.
احسان اما در جهان بینی سعدی
به وظیفه و تکلیفی واجب و ضرور برای حفظ و تحکیم فئودالیسم بدل می شود و این در واقع نه خشم و کین گدا، بلکه خشم و کین خود سعدی است، نسبت به کسی که رهنمودهای فئودالی او را زیر پا می گذارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر