۱۴۰۲ مهر ۱۷, دوشنبه

درنگی در فرمایشات آنتونیو گرامشی (۲۶)

  

 
آنتونیو گرامشی
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷) 
 
 
مارکس ما

نويسنده: آنتونیو گرامشی
برگردان: پارسا نیک جو

درنگی 

از  

یدالله سلطانپور


گرامشی

استقرار قوانین واقعی علّی تاریخی و کشف خصیصه های آن برای طبقه ی دیگر فقط پایه ای می شود برای نظم و انضباط رمه ی وسیع بی شبان. 
رمه، خودآگاهی کسب می کند، و درمی یابد کاری که اکنون باید انجام دهد آن است که خواستار حق خویش از طبقه ی دیگر شود.
 او درمی یابد تا هنگام برخوردار شدن از ابزار عمل و بدل شدن آرزو به اراده، اهداف خاص وی فقط به صورت کلماتی پوچ و آرزویی پر زرق و برق باقی خواهند ماند.
 
ما این فراز از نوشته گرامشی را هم نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
 
۱
استقرار قوانین واقعی علّی تاریخی و کشف خصیصه های آن
 برای طبقه ی دیگر
 فقط پایه ای می شود برای نظم و انضباط رمه ی وسیع بی شبان. 
 
معنی تحت اللفظی:
برقرار کردن قوانین واقعی علتی ـ معلولی تاریخی و کشف خصایص آن برای طبقه اجتماعی دیگر
فقط به شالوده ای برای منظم و منضبط گشتن رمه بی شبان تبدیل می شود.

مترجم
من ـ زور گرامشی را متوجه نشده است.
به همین دلیل ترجمه اش تحت اللفظی و بند تنبانی است.

این جمله گرامشی مملو از خطاهای مفهومی و منطقی ـ نظری است.
گرامشی از فلسفه خبر ندارد.
به همین دلیل انشاء می نویسد.

 معلوم نیست که من ـ زور گرامشی از مفهوم من در آوردی «استقرار قوانین واقعی علّی تاریخی»
 چیست.
 
این مفهوم من در آوردی گرامشی
اولا
دال بر آن است
که
گرامشی میان قوانین علی تاریخی واقعی و خیالی تفاوت قائل می شود.
یعنی
معنی قانون را حتی نمی داند.
 
مراجعه کنید
به

قانون

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12519

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12524

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12526

 

پایان

 قانون

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5810

 

قانون علی تاریخی و جغرافیایی به شرطی قانون است که واقعی باشد.
تخیلات خلایق در این زمینه نمی توانند قانون تلقی شوند.
 
ثانیا
قوانین کشف می شوند و بعد در جامعه و طبیعت پیاده می شوند.
یعنی جامه عمل می پوشند.
منظور گرامشی هم همین است.
قوانین که مستقر نمی شوند.
 
مثال:
 این قانون عینی که مالکیت خصوصی منشاء همه بدبختی ها ست،
توسط کلاسیک های مارکسیسم کشف شده بود و توسط کمونارهای پاریس و روس در جامعه پیاده می شود.
یعنی
لغو می شود و جای آن با مالکیت جامعتی پر می شود.
استقرار قانون مالکیت خصوصی بی معنی است.
 
 ثالثا
 من ـ زور گرامشی و یا مترجم طرفدار پراکسیس از کشف خصایص قوانین چیست؟

قوانین قاعدتا محتوایی دارند.
قوانین، آدم که نیستند تا خصیصه داشته باشند و کسی زحمت کشف خصایص شان را به خود بدهد.
 
ضمنا
قوانین اوبژکتیو (عینی) اند.
یعنی شامل حال همه چیز حوزه مربوطه می شوند.
 
 مثال:
قانون تبخیر آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد،
بی اعتنا به این و آن در همه جای جهان اعتبار دارد و مؤثر می افتد.
از این رو، دم از خصایص قوانین برای طبقه ای خرافه ای بیش نیست.


خرافه تر از این خرافه،
پایه ای برای توده تراشیدن از قوانین علی کذایی است.

گرامشی
در سنت مؤلفان انجلیل، 
توده مولد و زحمتکش
را
یعنی 
معماران تاریخ
را
 رمه گوسفندان قلمداد می کند.
رمه ای که شبانی به نام عیسی ابن مریم ندارد.
 
رمه توده به زعم گرامشی رمه ای بی شبان است.
 
چنین چیزی محال است.
 
حتی در عالم حیوانات چنین چیزی وجود ندارد.
سگ ها و گرگ ها و شیران و پیلان در طبیعت
شبان درخور خود را دارند و حیوان الفا نامیده می شوند.
چه رسد به طبقات اجتماعی.
چه رسد به توده.
هر خانواده ای، مادر ـ پدری دارد.
هر دهی، کدخدایی دارد.
بدون هیرارشی (سلسله مراتب) هیچ سیستمی نمی تواند ادامه حیات دهد.

گرامشی و مترجم
از دیالک تیکی عینی هستی بی خبر اند.
 
توده 
در دیالک تیک توده و  حزب توده وجود دارد.

نامیرایی و بی چون و چرایی وجود حزب توده همینجا ست.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر