شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)
۱
گدا
نقش فروشنده اجر اخروی داشته است
و
توانگر
نقش مشتری اجر اخروی.
مرد پوشیده چشم این را می داند.
او پراگماتیستی تیزهوش است و در واقع گدا را آلت دست و وسیله کلاه گذاشتن بر سر خدا قرار می دهد، تا به ازای طعامی، اجر ده برابر اخروی و چه بسا دنیوی دریافت کند:
داد و ستدی بسیار سود آور.
دادی ناچیز به ازای ستدی هنگفت.
سعدی اکنون گدا را «روشن نهاد» می نامد.
اگر روشن نهاد به معنی داشتن بنیاد روشن و نیک باشد، سعدی با این صفت در حق گدا تئوری بنیاد خود را زیر و زبر می کند و گدا را تا درجه نیک بنیادان ارتقاء می دهد.
علت روشنی برای این ترقی بنیادی گدا وجود ندارد.
سعدی تنها شرط تحول بنیادی را هنرمندی می داند.
مثلا سگ اصحاب کهف، همراه نیکان می شود و در نتیجه هنرمند می شود و تحول بنیادی می یابد
و
زن لوط، برعکس، با بدان می نشیند، در نتیجه بی هنر می شود و تنزل بنیادی می یابد.
در هر حال
گدای روشن نهاد دست به دعا بر می دارد و برای مرد نابینا بینائی می طلبد:
طلب بینائی، همان و بینا شدن کور، همان.
سعدی دو باره خدای عجیب و غریبی می تراشد و تحویل خواننده می دهد.
خدای رزاقی که حاضر نیست برای گدا نان بخور و نمیر بدهد و او را برای لقمه ای نان در به در می کند، تا کوری مهمانش کند و او معجزه کند و کور را بینا کند.
خردمند بی همتای قرون وسطی اکنون به قهقرای فقر فلسفی سقوط می کند و مثل انسانهای عقب مانده بی شعور استدلال می کند و هر خری را به حیرت می اندازد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر