زهره تنکابنی
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
منبع:
اخبار روز
درنگی
از
مسعود بهبودی
۱
زهره
زایمان دنیای جدید بسی طولانی ست.
توسعه را نباید موکول به تولد دنیای چندقطبی پیش رو کرد.
هر چند که حاکمان ما متاسفانه همه انتخاب های خود را موکول به ایجاد دنیای چند قطبی کرده اند.
شاه نیز با رویای تمدن بزرگ به دیکتاتوری محض رسید و بر آن بود تا پس از رسیدن به ایده آل خود
فضا را باز نماید
اما مردم خفقان را تاب نیاورده و تحمل نکردند.
بیگانگی با مفاهیم فلسفی و به ویژه مفاهیم فلسفه مارکسیستی
هم ذلت انگیز است و هم شرم انگیز است.
زهره
به همین دلیل از «حاکمانن ما» سخن می گوید.
من ـ زورزهره از «حاکمانن ما»
مشتی آخوند با عمامه و بی عمامه کپک زده است که توان درست حرف زدن حتی ندارند.
چه رسد به داشتن توان تفکر بکن و بمیر.
زهره
عاجز از کشف طبقات حاکمه است.
به همین دلیل
زهره بین شاه و شیخ، بین هویدا و رئیسی، بین انصاری و عسگر اولادی
علامت تساوی می گذارد.
زهره
فقط در سطوح و ظواهر امور پرسه می زند:
زهره
شاه را به خاطر می آورد که اوتوپی رسیدن به تمدن بزرگ را در سر خالی از مغز خود داشته است.
زهره
اصلا از خود نمی پرسد که من ـ زور شاه از تمدن بزرگ چه بوده است؟
راستی
من ـ زور شاه از تمدن بزرگ
چه بوده است؟
الگوی دورنمایی (پرسپکتیو) ـ تاریخی شاه برای رسیدن به تمدن بزرگ
کدام جامعه و کدام شخصیت تاریخی بوده است؟
زهره
می بیند که اجامر خرفت جنقوری اوتوپی برگشت به صدر اسلام را رها کرده اند و به اوتوپی رسیدن به مقام ابرقدرت را در سر خالی از ذره ای مغز خود می پرورند و می عرعرند.
زهره
اما از خود نمی پرسد
که
من ـ زور شیخ از رسیدن به مقام ابرقدرت
چیست
و
کدام جامعه الگوی اجامر است؟
زهره
طبقات حاکمه متفاوت در زمان شاه و شیخ را هنوز کشف نکرده است.
زهره باید از خود می پرسید:
چرا روحانیت و اشرافیت فئودالی و بورژوازی سنتی ـ تجاری
به مخالفت با شاه برخاسته اند
و
از کی وارد اوپوزیسیون ضد سلطنتی ـ ضد امپریالیستی شده اند؟
پیوند عمیق سلطنت و امپریالیسم با ارتجاع فئودالی ـ روحانی
از کی گسسته است؟
بدون از آن خود کردن فلسفه مارکسیستی
نمی توان به این سؤالات، جواب علمی پیدا کرد.
بشر
بدون جذب و هضم مارکسیسم
لال است و کور است و خر است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر