گل سرخ
گل سرخ
گل سرخ
او مرا برد به باغ گل سرخ
و به گیسوهای مضطربم در تاریکی گل سرخی زد
و سرانجام
روی برگ گل سرخی با من خوابید.
ای
کبوترهای مفلوج
ای درختان بیتجربه یائسه
ای پنجرههای کور
زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم اکنون
گل سرخی دارد میروید:
گل سرخی
سرخ
مثل یک پرچم در
رستاخیز
آه من آبستن هستم آبستن آبستن...
گل سرخ|فروغ
می ترسند برود و بر نگردد.
خوارج
سال ها ست
که
در صدد ربودن مغز متفکری از جنقوری اسلامی اند.
کسی سیدعلی را خرابکار ننامیده است.
خرابکار
در وصف جریانات تروریستی فدایی و مجاهد و دیمدام و لیملام بوده است.
مفهوم مربوط به روحانیت کثافت
ارتجاع سیاه بوده است.
باید شکر کنند که ساختمان در حال بنا
فرونریخته است
چرا از خروج احمدینژاد از کشور ممانعت شد؟
همشهری
هراس شان از این است که برود خارج
و
آبروی عیران و عیرانی را
نزد خوارج ببرد.
چرا از خروج احمدینژاد از کشور ممانعت شد؟ تسنیم: برخی رسانهها گزارش دادند که محمود احمدینژاد رئیس جمهور اسبق کشورمان امروز از فرودگاه امام خمینی(ره) قصد خروج از کشور و سفر به گواتمالا را داشته است، اما ماموران امنیتی از خروج وی ممانعت به عمل آوردهاند.
همشهری
هراس شان از این است که برود خارج و آبروی عیران و عیرانی را
نزد خوارج ببرد.
نتیجه کشت کلم
در صورت استفاده از کود مرغان
فرنگی
باشد.
ولی برای کشت اینهمه کلم لا تحد و لا تحسی
چقدر کود لازم داشته اید؟
بعید است که این مزخرفات از پزشکی به نام چه گوارا باشند.
کسی که بوته گل بکارد
دستش بوی خاک می دهد و نه بوی گل
این خرافات واقعا از اینشتین اند؟
زندگی که سهل است
هیچ چیز تک بعدی نیست.
ساختار همه چیز دیالک تیکی است.
زندگی
(و دوچرخه)
هم دیالک تیکی از حرکت و سکون
سخن و سکوت
ریاضت و لذت
کار و استراحت
...
است.
اگر کسی نخوابد
جنون می گیرد.
قسم به قبر قمر که حریف معنی اعتماد به نفس را نمی داند
راستی اعتماد به نفس به چه معنی است و نتیجه چیست؟
یا رب چقدر فاصله دست و زبان است؟
در شبی واحد
هزار گرد گرنفراز را که حاضر به اسلام اوردن نمی شوند،
گردن می زنند
و
ضمنا
آیه نازل می کنند که در پذیرش دین اجباری نیست.
این هارت و پورت ها مبتنی بر تحریفند.
به درد عوامفریبی می خورند.
حریف اصلا معنی مفاهیمی را که به کار می برد
نمیداند.
عشق که مذهب نمی شود.
مذهب فرمی از شعور است.
موضوع مذهب
عام تری و کلی ترین ن مسائل هستی است.
عشق نشانه خریت عاشق است.
عاقل هرگز عاشق نمی شود.
خریت که شعور نمی شود
اگر اینهمه معلم خوب برای تجلیل وجود داشته است،
پس اینقدر جانور بیسواد مدرک دار را چه کسی تربیت کرده است؟
هستی
خانه از پای بست ویران است.
خود معلمین
هم
بیسوادند.
اساتید دانشگاه ها
حتی در فرنگستان
تک بعدی عندیش اند.
سطحی نگر و سطحی اندیشند.
برای اینکه با مارکسیسم و دیالک تیک مارکسیستی
بیگانه اند.
به همین دلیل
خیلی از کتب دانشگاهی آلمان امپریالیستی
از جمهوری المان دموکراتیک بوده اند.
حسن نوروزی،
نماینده رباط کریم:
مناطق حاشیهای هیچ فرقی با شهر ندارد
حکیمآباد
یا
شهرآباد رباط کریم
یا بهارستان
عین تجریش است
و
آب، برق، گاز، تلفن و آسفالت دارند
نان از قلم افتاده است.
سکنه رباط کریم به عوض نان
اسفالت دارند.
تضاد شهر و ده در جنقوری حل شده است.
مشد حسن فراموش کرده که
سکنه رباط کریم در مقایسه با سکنه شهرهای جنقوری
امنیت بیشتری دارند.
قلدر و بگیر ـ بکش کمتر دارند.
در کشورهای خاورمیانه هنوز ملت تشکیل نشده است.
به همین دلیل
اجامر فوندامنتالیست
سودای تشکیل امت بر سر داشتند و شکست خوردند.
حالا حتی امت ندارند چه رسد به ملت.
تنها کشور استثنائی اسرائیل است که ملت دارد.
نه.
مثال:
دانشمندی که لجنی را از جویی برمی دارد و زیر میکروسکوپ می گذارد و تجزیه و تحلیل می کند تا محتوای لجن را نشان دهد،
دلنوشته می نویسد؟
جهان عبوس را به قوارهی همت خود بریدن
کمال اطهاری
نظام دموکراتیک را نباید به نظام سیاسی (حکمرانی) تقلیل داد.
انسانها از ابتدا با خواستههای معین طبقاتی و نیازهای اولیه برای بقای خود، برای عقد قرارداد اجتماعی در حوزهی سیاسی حضور مییابند.
آزادی هنگامی بر ضرورت حاکم خواهد شد که این ضرورت درک و به آن در چارچوب نظام دموکراتیک موردنظر پاسخ درخور و مشخص داده شود.
من ـ زور از جهان و خود و قواره همت خود چیست؟
اطهتریان با کمال
اراده گرا و آنارشیست تشریف دارند؟
سخن از افراد است ویا از طبقات اجتماعی؟
مبارزه فردی است و یا طبقاتی؟
آزادی و یا اختیار هرگز نمی تواند بر ضرورت ویا جبر حاکم شود.
در دیالک تیک جبر و اختیار
نقش تعیین کننده از ان جبر است و اختیار افراد به اندازه شناخت انها از جبر است
و
جبر = قوانین و قانونمندی های عینی مربوطه.
نظام دموکراتیک فقط زمانی می تواند برقرار شود که هزّمونی طبقه کارگر برقرارباشد.
بدون سرکردگی طبقه کارگر تحت رهبری حزب طراز نوینش
سخن گفتن از وحدت بر ضد فلانی و نظام دموکراتیک کذایی
خودفریبی و عوامفریبی ئی بیش نیست.
جایی که مردم از دولت شان بترسند
ظلم حاکم است
و
جایی که دولت از مردم بترسد،
آزادی وجود ندارد.
توماس جفرسون
دولت شان؟
اگر دولت مال مردم باشد و نه مال طبقات حاکمه
به خواب می رود و بیهوش و زاید می گردد
دولت
همیشه دولت طبقات حاکمه است.
اگر دولت مال مردم شود
توده فرمایی و یا دموکراسی ویا کمونیسم برقرار می شود و فاتحه ای بر طبقات حاکمه و دولت خوانده می شود.
دولت به دلیل هراس طبقات حاکمه از توده تشکیل یافته است
و
مبتنی بر هراس توده از طبقات حاکمه و دولت به مثابه چماق سرکوب طبقات حاکمه است.
آزادی = شناخت چماق و چماقدار ( دولت و طبقات حاکمه)
توماس جفرسون سواد ندارد
مثل سطل ننه ات طلب ها بیسواد است.
اکابر توانگر کند فرد را.
همشهری حالا کشف مهمی کرده است و دست بردار نیست.
خاوران وجود ندارد؟
مدفن دهها هزار پیر و برنا جعلی است ویا حقیقی است؟
ما جمله تو را مورد تأمل قرار داده ایم.
بینش تو فرقی با بینش سیدعلی ندارد.
فقط تو که نیستی.
همه مثل تو هستند.
اگر بیت رهبری نباشد طویله جامعه می شود؟
این مطلب را ما نقد کرده ایم.
خلایق نمی خوانند و خرافات را کورکورانه تکرار میکنند.
این مطلب نشانه نادانی کسی است که سر هم بندی اش کرده است.
حریف اصلا نمی داند که سیاست چیست.
ثروتمند کیست.
جنگ فرمی از مبارزه طبقاتی است.
جنگ هم میتواند
رهایی بخش باشد و هم بردگی بخش.
این نظام سرمایهداری نیست.
این عقب ماندگی فکری است.
نشانه خریت است.
این چیزها کم ترین ربطی به نظام سرمایهداری ندارند.
اتفاقا
در نظام سرمایهداری
کار خانگی مادران و یا پدران
به رسمیت شناخته می شود و رفته رفته حتی حقوق درخور برای شان اختصاص می یابد.
حتی برای کودکان
قانونی مربوط به حقوق شان تصویب می شود تا کودکان زحمتکشان در فقر وفاقه بزرگ نشوند.
تا مادامیکه چنین روحبه ای از رذالت و پستی بر ارواح ما حاکم است نه از آزادی و نه از یک زندگی شرافتمندانه خبری خواهد بود
حجت
این جمله مشد حجت مملو از ایراد است.
دست بوسی
روحیه نیست.
سنت است.
ضمنا
فقط دست اعضای طبقه حاکمه بوسیده نمی شود.
دست مادر بزرگ و پدر بزرگ و مادر و پدر و عمو و غیره هم بوسیده می شود.
دست بوسی
فرمی از احترام است.
خاص جنقوری اسلامی هم نیست.
در خیلی از کشورهای دیگر هم رواج دارد.
مثلا در ترکیه و کشورهای عربی
همین سنت را مردم انگلیس هم در مقابل اعضای خاندان سلطنتی دارند
فقط خم می شوند.
مردم ژاپن و غیره هم به همین سان.
این سنت ها ربطی به رذالت و پستی
ندارند.
ضمنا
ربطی به آزادی کذایی و زندگی شرافتمندانه ندارند.
مشد حجت
معنی آزادی را نمی داند.
ضمنا وارونه می بیند و می اندیشد:
طرز زیست تعیین کننده این سنت است و نه برعکس.
اگر جامعه سوسیالیستی باشد
کسی نیازی به این سنت نخواهد داشت.
همه کار خواهند کرد و به اندازه کار دستمزد خواهند داشت.
نیروهای مولده چیستند؟
بهروز
انسان های مولد
علم
فن
ابزار تولید
وسایل تولید
طرز تهیه و استخراج مواد خام
....
مراکز و تأسیسات
صنعتی
کشاورزی
دامداری
آموزشی و پرورشی و تربیتی و بهداشتی
مزارع
مراتع
قنوات
باغات
کانال های اب و نفت و گاز و غیره
سدها و آبشارها و مراکز تولید برق و غیره
نیروگاه ها
کشتی ها
هواپیماها
قطارهای راه آهن
تریلی ها
کامیون ها و غیره
نوها (know how)
پاتنت ها و کتب ، مجلات علمی وفنی و غیره
م. سحر
سِیرِ زمانه با وطنم غیر کین نداشت
تاریخ ،بد نهاد تر از اهلِ دین نداشت
من ـ زور از سیر زمانه چیست
که سر کین با وطن شان دارد؟
این روشنگری است و یا کلافه سازی خود و خواننده و شنونده شعر؟
من ـ زور از نهاد چیست؟
نهاد و طینت و سرشت و غیره از مفاهیم خرافی خیام و خواجه شیراز است.
نهاد و طینت و سرشت و ذات و ماهیت افراد
جامعتی و طبقاتی است و نه مادرزادی.
چگونه به این نتیجه می رسید که تاریخ بدنهادتر از روحانیت نداشته است؟
مثال:
هیتلر و دار و دسته اش
۶ میلیون نفر شهروند آلمانی را پس از کشیدن شیره جانشان سوزانده است و ۶۰ میلیون نفر از ملل دیگر را قلع و قمع کرده
فاشیسم ژاپن
روستاهای چین را بمباران میکروبیولوژیکی کرده
و
۳۰ میلیون زن و بچه و پیر و برنا را کشتار کرده است
اینها
اصلا دین و ایمان نداشته اند
هی جرج برنارد شاو کوته عندیش
اعضای جامعه را نمی توان به راستگو و دروغگو طبقه بندی کرد
و
کلاه سر خود و دیگران نگذاشت.
افراد
بسته به منافع خود
گاهی راست می گویند و گه دروغ.
افراد
نه راستگوی محض و یا دروغگوی محض
بلکه دیالک تیکی از راستگو و دروغگو هستند.
تعیین کننده
منافع شان است.
خود تو هم درا ین میان
استثناء نیستی.
ضمنا
راستگویی حتما نباید بهتر از دروغگویی باشد.
مثال:
می توان نان خود را به گرسنه ای داد
و
به دروغ گفت:
من یک ساعت قبل سیر دل خورده ام.
چه بهتر از این دروغ؟
منشاء فساد…. بیت خامنه ای و عامل جرم و جنایت
دیاکو
منشاء فساد…. بیت خامنه ای است؟
دیاکو
کمترین تفاوت بینشی با سیدعلی ندارد.
بدبختی جنقوری اسلامی هم همین است.
اوپوزیسیون اگر خرتر از طبقه حاکمه نباشد
خردمندتر از آن هم نیست.
جنقوری طویله است و نه جامعه.
قحط فهم فراست است.
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟
افراد که مهم نیستند تا به عرش اعلی برده اند.
مهم افکارند.
افراد
فانی اند.
افکار
باقی اند.
افراد عوض می شوند و تجدید نظر می کنند.
چه بسا فاسد می شوند.
افکار
ماندگارند و به طرز مثبت و منفی مؤثر می افتند.
لنین مهم نیست.
مهم لنبنبسم است.
لنینیسم
توسعه و تداوم خلاق مارکسیسم است.
مارکسیسم ـ لنینیسم
علمی فلسفی
و
یا فلسفه ای علمی است.
مارکسیسم ـ لنینیسم
ربط تعیین کننده به کلاسیک ها ندارد.
ای بسا نظرات کلاسیک ها که نادرست اند.
سطل ننه ات طلب ها غیر از سطل ننه ها چیزی ندارند. حالا که خیلی علامه ای بگو سطل ننه های بدبخت را برای چه لازم دارند؟
عجب خرافاتی خلایق به خورد همدیگر می دهند
جنگ چیست؟
عجب خرافه ای.
فکر چیست و چگونه تشکیل می یابد.
خلایق خیال می کنند
که
بشر خر است
و
مغزش خورجینی مملو از فکر است .
از این خبر ها و خرافه ها خبری نیست..
بشر خر نیست
تا مغزش خورجین باشد.
مغز بشر چیست و فونکسیون مغز چیست؟
بعضی ها
چنان کسانی را به عرش اعلی می برند که حقیقت حکم کیمیا کسب می کند و خودفریبی و عوام فریبی بر اریکه قدرت می نشیند و هارت و پورت میکند.
مادر فداکار خود ستیز
بدترین دشمنان کودکان است.
چون به همین دلیل
مبتلا به امراض لاعلاج می شود و جوانمرگ می شود
و کودکان را به مصیبتی عظیم می اندازد.
ایکاش مادران و پدران به عوض دروغگویی های آنچنانی
خوادن و نوشتن و اندیشیدن بیاموزند و آدم شوند.
من ـ زور زرتشت از بهشت و جهنم و خدا چیست؟
بهشت و جهنم و خدا
مفاهیمی اند و مفاهیم چیزهای انتزاعی اند که نتیجه تجرید چیزهای مادی و واقعی و عینی بیشمارند.
مفاهیم که وجود خارجی ندارند تا آب بیابی و شق القمر کنی و یا بپرستی.
آدم ها از دید چخوف
هنرمند ساز و برگ لازم را برای جامعه شناسی و حقیقت یابی ندارد.
میدان جولان اسب هنر
جزئیات است و نه کل
کل
میدان جولان سمند فلسفه (مارکسیسم) است.
حقیقت
هم در کل است و نه در جزء.
هارت و پورت های الکی و خرکی هنرمندان
بیشتر به درد عمه نازنین شان می خورد.
هنرمند اصلا نمیداند که ساختار جامعه چیست و قوانین توسعه جامعه از چه قرارند
برای فلسفه (مارکسیسم)
الترناتیوی وجود ندارد.
بدون مارکسیسم فقط میتوان خودفریبی و عوامفریبی کرد
نه.
والله.
زن آزاران در جنقوری اسلامی
تنها چیزی که ندارند،
کمبود است.
انقلاب زنانه تحت رهبری کردها؟
هی مش مجله تایمز
من ـ زور از انقلاب چیست؟
من ـ زور از انقلاب زنانه چیست؟
انقلاب
به شرطی انقلاب است که طبقاتی باشد و نه جنسیتی.
زنان بخشی از جمعیت کشورها هستند که پایگاه و خاستگاه طبقاتی متفاوت و حتی متضاد دارند.
قاتلان مهسا هم زنان بوده اند و نه نران
هی اشعار ناب
شعر پروین بیچاره را درست بخوان و درست رونویسی کن تا خلایق هم درست بخوانند.
ویرایش:
بدبویی
می جویی
من ـ زور از اسلام چیست تا مطالعه کنند؟
خیلی ها
اصلا نمی دانند که اسلام چیست.
به همین دلیل دعوت به مطالعه اسلام می کنند.
راستی
اسلام چیست؟
سحر ماندگار
پاییز
پیچ تندی بود
با یک جاده خیس
حواسمان پرت شد
تصادف کرد با کوهی از خاطره
هی سحر
مطمئنی که چیزی از قلم نیفتاده؟
معنی این جمله این است که پاییز با کوهی از خاطره تصادف کرده است و نه سحر و همراهان.
شاید من ـ زور سحر هم همین باشد.
در آن صورت
تصادف پاییز و یا پیچ تند با کوهی از خاطره
چه ربطی به حواس پرت سحر وهمراهان دارد؟
نقاشی تاریخی در موزه ای در صربستان که نشان می دهد چگونه ترک های عثمانی (مسلمانان) راهبان مسیحی را زنده زنده پوست میکندند. دین صلح، گل و بلبل. ادیان بجز فلاکت و تحجر شقاوت هیچ حاصلی نداشته و نخواهند داشت.
دیاکو
ترک های عثمانی چه ربطی به اسلام دارند؟
مش دیاکو
ترک های عثمانی
ورثه چنگیزخان مغول صلواة الله علیه اند.
ضمنا
من ـ زور دیاکو خان از دین چیست؟
فعال ترین و زحمتکش ترین مردم دنیا
دستان شان پینه بسته
پاهای شان تاول زده
کمرشان خم شده
رنگ رخسارشان پریده
و
نای نشستن و ایستادن و رفتن ندارند
و
در غارها در جوار موش ها و مارها به سر می برند
نه اهل عیاشی اند
نه اهل علافی اند
نه
قماربازند
و
نه خانم باز و رشوه گیر و مفتخور.
مدیونی اگر فکر کنی از اعضای خاندان های سلطنتی اند.
بعضی ها چنان به آخوندها گیر می دهند که انگار خودشان بهتر از اخوندها هستند.
آخوندها
از سطلیون
هزاران بار باسوادترند.
حداقل درست عرعر کتبی و شفاهی می کنند
مثلا؟
ایران و حتی خاورمیانه
هر چیز مثبتی که دارد
مدیون حزب توده است.
اگر آثار توده ای ها را
در همه زمینه های علمی و فکری وفلسفی وفرهنگی و هنری
حذف کنند
جز زباله چیزی باقی نمی ماند.
حزب توده
اکنون
خورشیدی تابان دارد که در مقیاس جهانی بی همتا ست
هی فریدون افتخاری
برو در طویله ات
دنبال کلاس اکابر بگرد
تا من ـ زورت را حداقل درست بنویسی و آبروی خرجماعت را نبری.
اکابر توانگر کند فرد را
خبر کن فریدون ولگرد را
جامعه ای که سکنه اش زیر خرافه افلاطون بنویسند:
اشعار دلنشین
اصلا جامعه نیست.
پزشکی که سکنه جامعه اش بیمارانند
اصلا پزشک نیست.
پیا کنید کیست و چیست.
دنبال چیستید؟
ما اصلا آدم نیستیم تا راضی شویم و یا نشویم.
ما ابراز نظر می کنیم.
همین و بس.
هدف هماندیشی است و نه افاده فروشی به نیت های بند تنبانی
رهبر انقلاب؟
من ـ زور همشهری از انقلاب چیست؟
روحانیت
ماهیتا ارتجاعی است
در ایران عنگلاب اسلامی پیروز شده
و
انقلاب سفید شکست خورده
جلاد انقلاب سفید
بالاجبار
به مجری وصایای انقلاب مغلوب مبدل شده
شاه هم مجری مجبور برنامه ضد فئودالی حزب توده و جلاد فرقه دموکرات آذربایجان بود
و به مجری مجبور وصایای انقلاب ضد فئودالی فرقه مبدل شده بود
نه.
تئوری شناخت
را
نباید با شناخت عوضی گرفت.
تئوری شناخت
تئوری ئی فلسفی است.
فلسفه چیست؟
فلسفه
علم الکل است.
موضوع فلسفه
کل است.
حقیقت
هم
در کل است.
به همین دلیل
برای کشف حقیقت
تفکر فلسفی الزامی است.
هستی به طور کلی از سه جزء زیر تشکیل می یابد:
طبیعت
جامعه (طبیعت دوم)
تفکر
فلسفه هم عام ترین و کلی ترین قوانین و قانونمندی های سه جزء زیر را تماتیزه می کند:
عام ترین و کلی ترین قوانین و قانونمندی های طبیعت را
(ماتریالیسم دیالک تیکی)
عام ترین و کلی ترین قوانین و قانونمندی های جامعه را
(ماتریالیسم تاریخی)
عام ترین و کلی ترین قوانین و قانونمندی های تفکر ر
ا (تئوری شناخت)
هی مشد اکبر حسن زاده
من ـ زورت
از اندیشه های فلسفی چیست؟
من ـ زورت
از تعمیم چیست.
من ـ زورت از اکثریت عوام مقلد چیست؟
خودت
علامه ای که ادعا میکنی مارکس کمونیست نبوده است؟
به کجای این طویله می توان اویخت پالان را؟
جنگ
نشانه خطای بشر به مثابه جانور متفکر است.
فرنگی
نه.
جنگ
فرمی از مبارزه طبقاتی است.
همین و بس.
نه کمتر و نه بیشتر.
رنگ کردن زنجیر به چه معنی است؟
رتگ کردن زنجیر به معی تحکیم بردگی است.
کسب و کار اصلی ایده ئولوگ های طبقات حاکمه انگل هم :
رنگ کردن خستگی ناپذیر زنجیرها ست تا بردگی ابدیت کسب کند
تا سرمایه داری
پایان تاریخ جا زده شود.
من ـ زور از کیفیت نماز چیست؟
مسلمانان
اهل کمیت اند و نه کیفیت.
اصلا نمی دانند که کیفیت چیست.
مهم برای شان جای سیاه مهر بر پیشانی (کمیت نماز) است تا به رخ این و آن بکشند و قسم دروغ بخورند و جیب شان را خالی کنند
حزب اللهیون
با واژه ها پوز مید هند
بی انکه معنی شان را بدانند.
من ـ زور خمینی
ای سطل به دستان بیسواد
نه
اقتصاد
بلکه چیز دیگری بوده است.
در قاموس الغای (الاغ های) فئودال و سرمایه دار
مارکسیسم = اکونومیسم (اقتصاد گرایی)
و
اقتصاد = اب و نان و مسکن و بهداشت
سر نیزه خمینی به سوی مارکسیسم است و نه به سوی اقتصاد.
تیتر این خبر (آداب کنیزداری در اسلام)
هم
معیوب
است
و
هم
عامیانه
و
هم
عوامفریبانه.
کنیز
به برده مؤنث اطلاق می شود.
برده
در جامعه برده داری
ابزار است و نه آدم.
به قول ارسطو
برده = ابزار سخنگو
ابزار را مثلا بیل و کلنگ را می توان اجاره داد.
خوب
ایراد این سخن امام صادق کجا ست؟
روشنگری باید علمی و عینی و انقلابی باشد و نه عوامفریبانه.
اسلام حضرت محمد
ایده ئولوژی اشراف برده دار و روحانی بوده است
ایده ئولوژی
اما
تابع زیربنای اقتصادی است.
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
همین اسلام
ایده ئولوژی توده های برده و رهی و غلام و کنیز و رعیت و پرولتر و غیره هم است که بدترین دشمنان برده درای و کنیزداری و غیره اند.
که در صفوف حزب توده
بر ضد برده داری و فئودالیسم و سرمایه داری رزمیده اند
وتوسط جلادان شاه و شیخ شقه شقه و تیرباران شده اند.
قسم به قبر قمر
که
سطلیون
و
رجویون
و
چریکیون
و
حزب اللهیون
معنی فکر و تفکر را نمیدانند
آرزو
بر زنان و کودکان
عار نیست.
روحانیت
کنه است.
هم
کندنش
مهلک است
و
هم
ماندنش
اسلام
صدهزار بار مترقی تر از مسیحیت و یهودیت است
عریان فالچی
خر است و خر پرور است
زاپاتا
نمی داند که دولت چیست.
دولت
چماقی بیش نیست.
دولت
چماق طبقات حاکمه است.
نعیین کننده در دیالک تیک چماقدار و چماق (سوبژکت و اوبژکت، طبقه حاکمه و هیئت حاکمه)
نه چماق
بلکه چماقدار است.
دولت و جماق انتزاعی و ماورای طبقاتی وجود ندارد.
شعار مرگ بر دولت ویا مرگ بر شاه و شیخ
شعار ساده لوحانه و عوامفریبانه ای است.
با سرنگونی شاه و شیخ
جامعه عوض نمی شود.
تحول ریشه ای جامعه
در گرو تعویض طبقات حاکمه است.
یعنی
در گرو انقلابات اجتماعی است
آنکه به ما نریده بود
عریان فال ندیده بود.
عریان شده اسلام شناس.
کفگیر بعضی ها چنان به ته دیگ خورده
که به فالچی های عریان و عو پناه برده اند
هی مش یونگ
اعتماد ساخته نمی شود
اعتماد از همنوع کسب می شود.
اعتماد
در دست تو نیست.
اعتماد در دست همنوع تو ست.
اعتماد
مبتنی بر همنوع است و نه تو.
اعتماد
ضمنا
چیزی سوبژکتیو است.
به همان سان که کسب می شود
به همان سان هم سلب می شود
دیالک تیک کسب و سلب
را
به خاطر بسپار تا درست بیندیشی.
لغو دیدار سپاهان-الاتحاد با ادعای واهی فارس: درحالیکه قرار بود از ساعت ۱۹:۳۰ مسابقه دو تیم سپاهان ایران و الاتحاد عربستان در ورزشگاه نقش جهان اصفهان آغاز شود این دیدار با درخواست مقامهای تیم الاتحاد با نیم ساعت تاخیر مواجه شد. پس از گذشت نیم ساعت بازهم بازیکنان الاتحاد وارد…
همشهری
بازیکنان الهلال عربستان اعلام کردند تا مجسمه #قاسم_سلیمانی در زمین بازیست وارد زمین نمیشوند، فعلا بازی نیم ساعت به تعویق افتاده اما ممکن است بازی لغو شود
سیمرغ
مگر قرار نبود
که
فوتبال
سیاسی نباشد؟
اولا
مجسمه سلیمان برای چه در زمین فوتبال است؟
مگر سلیمان فوتبالیست بود و نه تروریست؟
ثانیا
به فوتبالیست های عربستان
جه ربطی دارد که مجسمه چه کسی درزمین بازی است؟
ضمنا مگربازی دوستانه نیست؟
مگربرای آشتی بین دو طبقه حاکمه مرتجع و انگل نیست؟
حس مالکیت یک توهم است
رضایی
حس چیست؟
حس فرمی از شناخت است.
احساس و یا حس کردن
ساده ترین فرم شناخت است.
شناخت حسی
شالوده شناخت عقلی است
و
در دیالک تیک شناخت حسی و عقلی
نقش تعیین کننده از ان شناخت حسی است.
بر خلاف تصور دکارت
ایده ها و اندیشه ها
مادرزاد نیستند.
شناخت عقلی
نتیجه کار فکری مغز بشر
بر روی سیگنال های حسی است.
حس و یا شناخت حسی نمی تواند توهم باشد.
توهم چیزی ضد حسی است.
بنا بر هارت و پورت بعضی از علامه ها
بشریت متوهم است.
فقط علامه ای از جنقوری اسلامی
متوهم نیست.
سؤال فقط این است که چیست و کیست؟
بشر که سهل است
حتی هر حشره و خزنده و پرنده لانه و آشیانه دارد و در ان نسل بعدی و نوع خود را تولید و حفظ و تکثیر می کند و توسعه می دهد و از آن با تمام توان خود دفاع می کند.
خیلی از لک لک ها آشیانه خود بر فراز درختان را بارها در طول سال ها
تعمیر می کنند و مورد استفاده قرار می دهند.
مالکیت
نه توهم
بلکه نیازی طبیعی ـ ضروری ـ قانونمند است.
عمیق ترین عشق بشر به چیزی است که تولید می کند و دارد.
فرق هم نمی کند که ان چیز مولودی نوعی باشد و یا مادی.
فرزند و نوه و نتیجه باشد و یا خانه و باغ و مرتع و مزرعه و گاو و گوسفند و قنات و کارخانه و غیره.
حس مالکیت نه توهم بلکه واقعیت است.
آنجه که بعضی از علامه ها نمی دانند و یا پرده پوشی می کنند
دیالک تیک مالکیت و سلب مالکیت است.
پرنده ای که آشیانه اش
غصب شده
معمار و مالک آشیانه اش بوده است
و
می کوشد که سلب مالکیت کننده را سلب مالکیت کند و مجددا مالک آشیانه خود باشد.
توده مولد و زحمتکش هم به همین سان
باید
برای مالک وسایل تولید خود شدن
سلب مالکیت کنندگان را سلب مالکیت کند
و این تنها و تنها
با انقلاب سوسیالییستی امکان پذیر است:
انقلاب سوسیالییستی = سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان
سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان
یکی از مفاهیم مهم مارکسیستی است.
مگر کشور، کشور ماست که کسی از جایی دیگر وارد آن شد بگوییم او (مهاجر، پناهنده، دیگری) به کشور من وارد شده است..؟! تو کشوری نداری عزیز من.. تو حتی در زادگاه خودت جایی را برای یک شب آسوده خوابیدن نداری.. بعد خود را دارای مالکیتی به این بزرگی بنام “کشورم” میدانی..؟! تو همانگونه که کار نداری، خانه نداری، بیمه نداری، آزادی نداری، آینده نداری، کشور هم نداری.. تو فقط توهم داری..
قلی وند
ادامه دارد.
۱۴۰۲ مهر ۱۳, پنجشنبه
کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۵۸)
میم حجری
مارکسیسم به دفاع از حق مالکیت انسان یرخواسته است و در دفاع از اموال خصوصی در سایه حق مالکیت خصوصی که بر اساس کار شخصی و اجتماعی بدست آمده ، اموال خصوصی سرمایه داری بر اساس بهره برداری از کار دیگران ، بر اساس کار مزدی جایگزین می شود"
پاسخحذفنه.
پاسخحذفمارکسیسم ریشه همه بدبختی ها را
در مالکیت خصوصی می داند
و مدافع سرسخت لغو مالکیت خصوصی
و برقراری مالکیت جامعتی است