تودهیِ مردم هرآنچه زیرِ نفوذِ ادیانِ جعلی میپرستند
چیزی جز اوهام و خیالاتِ ذهنهایِ افسرده و ترسیده
نیست.
اسپینوزا
در این تز خود
ادیان را چیزی جعلی جا می زند.
این ادعای اسپینوزا
مملو از ایرادات نظری، علمی، تاریخی ـ واقعی است.
این ادعای اسپینوزا
اولا
نشانه آن است که او بدتر از مذهبی جماعت، به جعل چیزی از نیستی باور دارد.
اگر او از محتوای کتب مقدس ادیان سه گانه با خبر می بود،
به پیوند چشمگیر آنها با یکدیگر پی می برد.
انجیل
چیزی جز تداوم انقلابی تورات
و
قرآن
چیزی جز تداوم انقلابی انجیل و تورات نیست.
بنابرین،
جعلی تلقی کردن ادیان،
فاقد بنیاد واقعی و تاریخی است.
رابطه ادیان و همه چیزهای دیگر با یکدیگر
رابطه ای مبتنی بر دیاللک تیک گسست و پیوست است:
مسیحیت
نتیجه نفی دیالک تیکی یهودیت است.
یعنی
مسیحیت
هم
یهودیت را تداوم می بخشد
(پیوست)
و هم نقد و نفی و حذف می کند
(گسست)
به
جایش می نشیند.
اسلام
هم
مسیحیت و یهویدت و زرتشتیت
را
نفی دیالک تیکی می کند.
بخش اعظم شخصیت های قرآن، قصص قرآن، استه تیک و اروتیک و اتیک قرآن
کم و یا بیش
از
تورات و انجیل و غیره اند.
ادامه دارد.
همین مذاهب، یکی از ایدئولوژی توده های دهقان و رعیت تحت ستم آن جامعه بوده است همین رعایا چه بسا به سواستفاده حکما از مذهب واقف باشند. و تنها اتحاد میانشان وجود نداشت که سیستم ستم را بر اندازند.
پاسخحذفآره. اسپینوزا درک درستی از مذاهب ندارد. طرز تفکر خودش مذهبی است.
پاسخحذف