شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
بسیاری از مبارزان فلسفه فقیر سیاسی،
که با مدال جهان بینی علمی بر سینه تیرباران شده اند و خواهند شد،
از تنها چیزی که خبر ندارند، جهان بینی علمی است.
آنها چه بسا از اشتیاق مرگ لبریزند،
از اشتیاق «همه چیز دادن»، به هوای واهی «همه چیز را نجات بخشیدن.»
(حیدر مهرگان : نقد حماسه آرش کمانگیر کسرائی.)
شعرای فلسفه فقیر،
بی اعتنا به حسن و سوء نیت شان،
آتش بیار کوته اندیش این معرکه اند.
ما در بررسی اشعار ابتهاج و شاملو و امثالهم
به این مسئله برگشته ایم.
شعرای عقب مانده ایرانی
مرگ را مد می کنند و کار جلادان جامعه را تسهیل می کنند.
سعدی
حاتم طائی کذائی
را
از زبان قاتل او چنین توصیف می کند:
«فرخنده رأی و نیکو سیر»،
«هنرمند و خوش منظر و خوبروی»،
«جوانمرد و صاحب خرد»
و
جوانمردتر از خود آدمکش حرفه ای.
قبلا او را « نکو روی و دانا و شیرین زبان» نامیده است.
پس حاتم در مجموع نکو روی، نیکوسیرت، فرخنده رأی، دانا، شیرین زبان، هنرمند، خردمند و جوانمرد است.
البته واژه های خرد و رأی و هنر
در قاموس گانگسترها
باید از نو تعریف شوند.
به هرحال دلیل خود داری از کشتن حاتم باید روشن شود :
«هنرمند و خوش منظر و خوبروی» بودن او
نمی تواند مانع کشته شدنش گردد، چون قاتل قبلا هم می دانسته که حاتم «فرخنده رأی و نیکو سیر» است.
پس تنها دلیلی که می ماند،
عبارت است از کشتن گانگستر «به شمشیر احسان و فضل.»
سعدی اکنون به هدف مورد نظر خود رسیده است.
او میان دیالک تیک نام و ننگ و دیالک تیک احسان پل می زند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر