شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
۱
مهمان حاتم طائی،
آدمکش حرفه ای است،
به گانگسترهای آمریکائی و مافیائی می ماند.
او بدون قطره ای عرق شرم بر جبین،
به ستایش قربانی خود لب می گشاید:
«که فرخنده رأی است و نیکو سیر.»
از فرط خریت
حتی
از علت صدور حکم اعدام او بی خبر است:
«سرش پادشاه یمن خواسته است،
ندانم، چه کین در میان خاسته است.»
چنین موجودی،
ابلهی تمام عیار است:
آدمکشی است، که به فرمانی خون بی گناهی را می ریزد، بی آنکه اعتنائی به علت و انگیزه و دلیل قتل بکند.
سعدی
باید به تأثیر درازمدت یاوه های خود در خواننده توجه کند
و
آدمکشان حرفه ای را سرمشق کودکان کشور قرار ندهد، تا هشتصد سال بعد،
رهبر فلسفه فقیر حزبی
در شکنجه گاه از خواب بیدار نشود
و
پس از مقایسه جلادان دیروز و امروز،
از توحش جلادان جدید وحشت نکند
و
دود حسرت بازبینی جلادان دیروز
را
به سوی آسمان از نظر ناپیدا نفرستد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر